Quantcast
Channel: اسکار
Viewing all 233 articles
Browse latest View live

مهناز افشار و شوی جواهراتش در میرداماد به همراه بردارش + عکس

$
0
0



مهناز افشار از عصر یکشنبه در یک شوی اختصاصی، جواهراتی را که طراحی کرده برای فروش گذاشت.

او همراه برادرش که در مرکز خرید «جواهر» واقع در میرداماد مغازه جواهرفروشی دارد به سوالات «تماشا» درباره این مزون پاسخ داد او درباره سابقه جواهرسازی در خانواده اش می گوید: «برادر کوچکترم 15-14 سال است که در زمینه مخراج کاری و جواهرسازی فعالیت دارد و من هم گاهی با او همکاری می کنم. فعالیتم هم به این شکل است که گاهی طراحی های جدیدی به او ارائه می دهم و او آنها را می سازد.


افشار می گوید تا به حال 3 بار شوی خصوصی از این آثار مشترک برگزار کرده و برای دوستانش این جواهرات را به نمایش گذاشته است. او می گوید: «این بار می خواستم که این شو جنبه عمومی تری داشته باشد و افراد بدون دعوت هم بتوانند بیایند و به سلیقه خودشان جواهر بخرند. البته این را هم بگویم که این اتفاق مقارن شده با روز مادر و من بابت این موضوع خیلی خوشحال هستم.»

اما افشار معتقد است که در این شو جواهراتی ارائه شده که هم می تواند سلیقه عموم را ارضا کند و هم سلیقه دوستان هنری اش را. او درباره این ادعا می گوید: «من درباره سنگ ها و خواصشان اطلاعاتی دارم، به همین خاطر سعی کردم یکسری کارهایی که سلیقه هنرمندان بیشتر به آن نزدیک است را طراحی کنم و با قیمت مناسبی در اختیار علاقمندان قرار دهیم. البته این راهم اضافه کنم که من هیچ ادعایی در زمینه طراحی جواه رندارم و این کار صرفا یکجور همکاری سالیانه با برادرم است.»


مصاحبه با پیمان معادی / ناگفته‌ های «معادی» از برف‌روی کاج‌ ها و بازی

$
0
0



از گذر فروردین که بگذری – به «اردیبهشت» می‌رسی و من در اردیبهشتم که دری گشوده می‌شود و سیمای «پیمان» هویدا می‌شود. «بهار» بهانه است برای همین دیدارها؛ و پیمان مرا به خانه «رویا»ی خود می‌برد تا در آنجا حرف‌هایش را فاش بگوید.

امروز، روزی از روزهای اردیبهشت است و من در یک سوی میز روبه‌روی او نشسته‌ام تا از داستان این یک سال و چند ماه سکوتش بشنوم. او که با فیلم «جدایی نادر از سیمین» درچشم‌ها و یادها ماند؛ اینک در صبحی بهاری از «برف روی کاج‌ها»یی می‌گوید که دیگر در تنفس این ایام آب شده‌اند و به نگاه تماشاگر ریخته‌اند.

برف هر‌چه هست نشانه‌ای از «زمستان» است و او از «زمستان» غم‌انگیز دلهره‌آور یک‌ساله‌اش برایم خواهد گفت، زمستانی که او را لرزاند و نگاه‌هایی را نگران ساخت- اما بهار، زمستان طولانی را به پایان برد و با اردیبهشت، سال او هم بهاری شد.

«برف روی‌کاج‌ها» اینک بر پرده سینماها نشسته است و ما – من و پیمان معادی- در خلوت یک «رویا» خانه در کنار هم نشسته‌ایم تا خاطره یک زمستان را مرور کنیم.«برف روی کاج‌ها» نخستین فیلم «پیمان معادی» نخستین تجربه سخت او در اکران هم هست. از آن شب به‌یادماندنی که او از مراسم اسکار به ایران بازگشت تا به امروز، مسیر پرپیچ و خمی را پشت سرگذاشته است تا به اکران برسد. دهلیز توبه‌توی نظارت، او را در چنبره خود گرفت و روزها و شب‌هایی کابوس‌وار برای او رقم زد. «پیمان معادی» بازیگر، اینک کارگردان هم هست. آنچنان که پیش‌تر از اینها فیلمنامه‌نویس هم بوده است.

هم او بود که در جست‌وجوهای جوانی، «آواز قو» را نوشت. سپس «کما»، «شام عروسی»، «عطش» و «کافه‌ستاره»، همه اینها بهانه بودند برای ورود به دنیای حرفه‌ای سینما. او چند فیلم کوتاه تجربی ساخت و در همان روزها بود که با «اصغر فرهادی» آشنا شد و سر از فیلم «درباره الی» درآورد. جرقه‌ای که زود گرفت و زبانه کشید. «نادر» در «جدایی» با او شناخته شد و «جدایی» نخستین اسکار را برای ایران به ارمغان آورد.

پیمان «بی‌قرار» از قرار نایستاد. او که پیش از این دستی در قلم داشت، فیلمنامه خود را جلو دوربین برد و «برف روی کاج‌ها» را ساخت، تجربه‌ای که او را در نخستین گامش پخته نشان داد. تصاویر سیاه و سفید فیلم، فضای سرد زمستان را به جان تماشاگر می‌ریخت. «رویا»ی پیمان حالا روی پرده جان گرفته بود. «کاج‌ها» نماد تنهایی «رویا»یند و «رویا» نماد زن امروز. پیمان معادی در درامی ساده قصه‌ای تکان‌دهنده و ژرف را بازگو می‌کند. زنی که می‌خواهد در تلاطم این روزگار دامن از هیاهو بچیند و از آشوب بگذرد.

در خانه «رویا» نشسته‌ایم، روبه‌روی هم. هنوز سخن آغاز نکرده‌ایم که صدای بچه‌گربه‌ای گرفتار در آشپزخانه ما را به خود می‌آورد. عجب حکایتی است این گرفتاری. مادر آن گربه‌طفل بیرون پرسه می‌زند و به درون سرک می‌کشد. او چرا در این «خانه» گرفتار آمده است؟ رویا را با او چکار؟!
گفت‌وگو با یک لیوان چای داغ آغاز می‌شود.  نسیم اردیبهشت از درز پنجره مدام تو می‌ریزد. صدای ترنم پیانو در گوشم است که می‌پرسم: ‌

چرا پس از این همه مدت -یک‌سال و نیم- تصمیم گرفته‌ای سکوتت را بشکنی؟

مهم‌ترین دلیلی که نمی‌خواستم‌ حرف بزنم، از دست ندادن تمرکزم بود. در فاصله مراسم گلدن‌گلوب و اسکار تا امروز، کارهای بسیاری داشته‌ام که باید انجام می‌دادم: بازی در چند پروژه مهم خارجی، رسیدگی به وضع اکران فیلم «برف روی کاج‌ها»و آغاز سلسله گفت‌وگوهایی برای خارج کردن فیلم از بحران.

در تمام طول‌مدتی که در ایران بوده‌ام سعی کرده‌ام در نهایت صبوری و متانت این امور را پیش ببرم. فیلم «برف‌ روی کاج‌ها»را به دفعات با گروه‌های مختلف اهل فرهنگ و سیاست، در حوزه‌های تصمیم‌گیری و نظارت دیده‌ام و با آنها به بحث و گفت‌وگو نشسته‌ام. بی‌اغراق باید بگویم بدون استثنا در همه موارد توانسته‌ام نظر منفی آنها را پس از مدتی گفت‌وگو برگردانم. می‌توانم از بسیاری افراد نام ببرم که ساعت‌ها وقت گذاشته‌اند و فیلم را به اتفاق من تماشا کرده‌اند و با من وارد بحث و گفت‌وگو شده‌اند. از آن میان تعدادی حرف زدند و تعدادی دیگر شنیدند.

آقایان عباس سلیمی‌نمین، امیررضا خادم، رضا پور حسین، احمد میرعلایی و بسیاری دیگر از این دست افرادی بوده‌اند که با من وارد گفت‌وگو شده‌اند. و این جای ‌تشکر دارد که نگاهشان به سمت حذف فیلم نرفت، بلکه آنها قایل به گفت‌وگو بوده‌اند، چون معتقدم کسانی که قایل به گفت‌وگو هستند می‌خواهند از مسیر مسالمت‌آمیز، یک مشکل را حل کنند، هرچند از نگاه من هیچ مشکلی وجود نداشت. اما بالاخره آنها مشکلی در فیلم مشاهده کرده بودند که خواهان اصلاح آن بودند. اغلب آقایانی که به دیدن فیلم می‌نشستند به اتفاق همسرانشان آمده‌ بودند. حتی گروهی از روحانیان هم بودند. آنها هم نسبت به فیلم واکنش نشان داده ‌بودند. در طول گفت‌وگوها رفته‌رفته مواضع از حالت تند به ملایم و در بسیاری موارد به نرم تغییر می‌کرد.

در بدترین حالت به من گفته می‌شد که ما متوجه شده‌ایم که فیلم هیچ مشکلی ندارد اما ممکن است تماشاگر عادی در پاره‌ای موارد دچار سوءتفاهم شود و توصیه‌هایی می‌کردند تا اصلاحاتی صورت گیرد، من هم می‌پذیرفتم. صریحا بگویم من برای نجات فیلم تن به سانسور دادم. تمام مواردی را که آقایان می‌گفتند در فیلم اعمال کردم تا دیگر بهانه‌ای برای اشکال‌گیری وجود نداشته باشد.

قصد من از پذیرش آن اصلاحات این بود که نشان دهم از سوی من حسن‌نیت وجود دارد. من اهل مدارا و گفت‌وگو هستم، به تساهل و تسامح اعتقاد دارم و در هیچ موردی حاضر به مجادله و درگیری نیستم. همواره معتقد به گفت‌وگو و رایزنی بوده‌ام. می‌دانم بسیاری از قهرها و درگیری‌ها صرفا بر اثر یک سوءتفاهم ساده و پیش‌پاافتاده پیش می‌آید و در صورت مواجهه با واقعیت، حقیقت رخ نشان خواهد داد.

با اندکی صبوری و تحمل می‌توان امور را داهیانه پیش برد، بی‌آنکه دچار آسیب شویم. با این مشی، امور مرتبط با فیلم «برف روی کاج‌ها» را پیش برده‌ام. اما گویا در مواردی هرچه صبوری به خرج دهید به حساب ضعف تو گذاشته می‌شود و این تصور پیش می‌آید که لابد اشکالی فراتر از اینها وجود دارد که حالا تو به همین مقدار کم سانسور رضایت داده‌ای، پس باز هم می‌گردند دنبال سرنخ‌های دیگر تا در فیلم ایرادهای تازه‌تری پیدا کنند. اینچنین می‌شود که کار گره می‌خورد و مشکل از پس مشکل پیش می‌آید و این پیچ‌خوردگی باعث می‌شود که پس از یک‌سال‌ونیم دوندگی و رایزنی و گفت‌وگو، فیلم بلاتکلیف بماند. تا همین اواخر که بالاخره سرنوشت به ما روی خوش نشان داد و فیلم از برزخ بلاتکلیفی درآمد و اکران شد. البته این را هم بگویم که در طول این یک‌سال‌ونیم رایزنی و گفت‌وگو تجارب گرانبهایی کسب کردم که می‌تواند در گام‌های بعدی به کارم بیاید.

چه شد که مشکل فیلم برطرف شد؟

دیوار بلندی از سوءتفاهم بین من و برخی از آقایان بود که باید برداشته می‌شد. گمان می‌کنم آن گفت‌وگوها و صبوری‌ها کار خودش را کرد و این دیوار فروریخت. هرچه باشد فیلم «برف روی کاج‌ها»از همان دستگاهی که بر سازوکار اکران و نمایش فیلم‌ها نظارت می‌کند، پروانه ساخت گرفته بود. غیرمنطقی به نظر می‌رسد فیلمی را با همان سیستم نظارتی بسازی بعد نتوانی از همانجا پروانه اکرانش را بگیری. این مشکل مربوط به آنجا نمی‌شد، مربوط به بخش‌هایی خارج از دستگاه امور سینمایی کشور می‌شد.

بخش‌هایی بیرون از حوزه نظارتی سینما که مستقیما مربوط به سازمان امور سینمایی هم نیستند اما در امور سینما تاثیرگذارند. به همین علت است که در پاره‌ای موارد فیلمسازان با مشکلاتی از این دست روبه‌رو می‌شوند. نظرها و سلیقه‌هایی خارج از آن سازمان به آنها تحمیل می‌شود که پیش‌تر از آن در زمان تولید و ساخت به آنها منتقل نشده بود و این می‌شود که باید با ده‌ها نفر حرف بزنی و آنها را متقاعد کنی. متقاعدشان کنی که فیلم ایرادی ندارد.

ایراد در طرز تفکر برخی از ماست که در مواجهه با پاره‌ای مسایل دچار سوءتفاهم می‌شویم. این نشست‌ها و گفت‌وگوها هم زمان می‌برد هماهنگی‌اش و اینکه آنها از چه طیف آدم‌هایی هستند و حالا قرار است در آن جلسات چه گفته شود، خودش پرونده‌ای است. در طول مدت یک سال گذشته من با گروهی از نمایندگان مجلس، مقاماتی از برخی وزارتخانه‌ها، شورای شهر، وزارت ارشاد و تنی چند از روحانیان جلسه داشته‌ام و با یکایک آنها گفت‌وگو کرده‌ام.

در تمامی این جلسات در نهایت سلوک به گفت‌وگو می‌نشستیم. با اینکه در گام اول مشکل بر سر جایش بود اما نگاه‌های مهربان بسیاری، با من همراهی می‌کرد و این برایم دلگرم‌کننده بود.
حتی یک‌بار هم از مجله چلچراغ با من تماس گرفتند و پیشنهاد کردند که با آقای «علی مطهری» در یک مناظره مطبوعاتی شرکت کنم. من استقبال کردم، اما اتفاق نیفتاد. حتی به تهیه‌کننده فیلم – آقای ساداتیان – پیشنهاد کردم اگر ممکن است در یک برنامه زنده تلویزیونی با برخی از همین آقایان، نظیر آقای «علی مطهری» یا «دکتر کوشکی» وارد بحث و مناظره شوم.

چون مطمئن بودم حرفم از موضع درستی است و هر مخاطب اهل‌استدلالی را متقاعد خواهد کرد. البته این هم برگزار نشد. اینها را می‌گویم تا شما را در جریان یک پروسه یک سال و چند ماهه قرار دهم. حالا هم که بالاخره دوندگی‌ها جواب داد و فیلم اکران شده است.

البته نه در سینماهای حوزه هنری؟

بله در سینماهای حوزه هنری همان‌طور که خودشان از قبل اعلام کرده ‌بودند، اکران نشد. در جلسه مطبوعاتی که آن «شش فیلم تحریمی» در دفتر آقای «ساداتیان» برگزار کردند، من گفتم که حوزه هنری خیلی هم دلش بخواهد که فیلم‌های ما را اکران کند. حالا هم همین را می‌گویم. همان‌طور که فیلم ما به سالن آزادی احتیاج دارد، سالن سینما آزادی هم به فیلم‌های ما نیاز دارد؛ چرا نباید از طریق یک مفاهمه این گفت‌وگو را پیش برد؟

من با شعارهایی که پس از اکران نگرفتن فیلم‌ها در سالن آزادی پای پوستر فیلم‌ها باب شد، مخالفم. اینکه می‌نویسند «فیلمی که توسط حوزه هنری تحریم شد»، این را نوعی دهن‌کجی می‌دانم. همان‌طور که دوستان مسوول در حوزه هم نباید به خود این حق را بدهند که به جای گفت‌وگو و مفاهمه از سر لجاج با فیلمسازان وارد شوند. اگر دغدغه‌ای باعث اکران نشدن این فیلم‌ها شده است باید منطقی در گفت‌وگویی صمیمی مطرح شود، نه با متلک‌انداختن و طعنه زدن و خبرسازی مطبوعاتی از طرف ما فیلمسازان که قطعا کاری ازپیش نخواهد رفت.

اصلا مشکل فیلم «برف روی کاج‌ها» از کجا شروع شد؟ فیلم در جشنواره فیلم فجر سال 90 نمایش داده شد و در همان جشنواره هم جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را گرفت. پس چرا اکرانش این همه مدت به تعویق و شایعه توقیفش بر زبان‌ها افتاد؟

مشکل فیلم از زمانی آغاز شد که تهیه‌کننده یکی از فیلم‌ها همان دوره از جشنواره در ویژه‌ برنامه تلویزیونی «هفت» که به بررسی فیلم‌های جشنواره اختصاص داشت، با حرف‌هایی برای فیلم مساله‌سازی کرد و ماجرا از همین‌جا شروع شد. فیلمی که قرار بود در نوروز همان سال (نوروز 91) اکران شود، اکرانش به تعویق افتاد.

از فروردین به اردیبهشت از اردیبهشت به خرداد و همین‌طور ماه‌ها است دست‌به‌دست شد و فیلم اکران نشد. ما هم مانده بودیم حیران که موضوع از چه قرار است؟ پیش‌تر گفتم تا زمانی که فیلم در دست تولید است، با یک نهاد سروکار داری اما وقتی فیلم را آماده اکران می‌کنی با نهادهای موازی سروکار پیدا می‌کنی که باید به همه آنها هم پاسخگو باشی؛ کاری که من در این یک سال و چند ماه انجام داده‌ام.

آن تهیه‌کننده محترم با جوسازی درباره فیلم «برف روی کاج‌ها» عملا رقیب فیلم خودش را از سر راه برداشت و شرایط را برای اکران آن مهیا کرد، اما آیا آن فیلم فروخت؟ ایشان چندی پیش مصاحبه‌ای کردند و گفتند منظورشان را به اشتباه برداشت کرده‌اند. اما اینکه چرا حالا پس از یک سال و چند ماه تازه یادشان افتاد که درباره سوءبرداشت از حرف‌هایشان توضیح دهند، خودش محل پرسش است؛ بالاخره هر چه باشد ایشان موجی علیه فیلم راه انداختند که تا به امروز دامن آن را گرفته است. هر چند که اکران هم شده است اما آن موج هنوز فروکش نکرده و من هنوز بیمناکم.

مشکل فیلم از نظر آنها چه بود؟ روی چه نکته‌ای انگشت گذاشته بودند که اینقدر حل آن طول کشید؟

ببین مهردادجان، فیلم درباره زنی است که مردش به او خیانت می‌کند. مرد شش‌ماه ناپدید می‌شود. در این فاصله زن پس از پی‌بردن به خیانت مرد از او طلاق می‌گیرد. در همان روزهای تنهایی، روزی آن زن با همسایه روبه‌رویی که پسر جوانی است، به یک کنسرت می‌رود، مرد خیانت‌کرده، در گفت‌وگویی شرم‌گین، به زن می‌گوید، می‌خواهد به زندگی مشترکشان بازگردد، زن ترجیح می‌دهد چیزی را پنهان نگاه ندارد. به مرد می‌گوید که با آن جوان به یک کنسرت رفته است. در فیلمنامه جمله‌ای را از زبان زن نوشته بودم که در زمان فیلمبرداری آن را حذف کردم.

خیلی «گل‌درشت» به‌نظر می‌رسید. به همین دلیل حذفش‌ کردم. زن می‌گفت: «وقتی آن جوان می‌خواست بیاید دنبالم حس عجیبی داشتم. تو این را فراموش کن. من آن شش‌ماه تو را فراموش می‌کنم. آیا یک کنسرت ساده رفتن من با آن جوان را- که هیچ حادثه‌ای هم در آن رخ نداد- می‌توانی فراموش کنی؟ تا من هم آن شش‌ماهی را که پر از خیانت بود را فراموش کنم؟ تو با شاگرد پیانوی من مخفیانه در ارتباط بودی و با هم به سفر رفتید و شش ماه ناپدید شدی.»

یک‌بار من مسعود فراستی را در یکی از همان جلساتی که برای بازبینی فیلم می‌گذاشتند دیدم. گروهی از وزارت ارشاد و دیگر نهادها آمده بودند. او هم بود. به او گفتم تو در برنامه «هفت» علیه فیلم حرف زده‌ای می‌خواهم پاسخت را بدهم. او گفته بود از فیلم می‌توان نتیجه گرفت که اگر مرد به زن خیانت کرد زن هم می‌تواند تلافی کند.

از او سوال کردم که در کجای فیلم چنین مساله‌ای نمایش داده می‌شود؟ زن که خیانت نمی‌کند. او در نهایت نجابت و پاکدامنی فقط یک کنسرت می‌رود. همین. اما این مرد است که شش‌ماه با آن دختر رفته است و حالا بازگشته است و می‌خواهد به زندگی‌اش برگردد. این دو با هم خیلی فرق دارند. ضمن اینکه زن از مرد قانونا طلاق گرفته است و دیگر در آن مدت نسبت به آن مرد هیچ تعهدی ندارد. اما زمانی که مرد از زن جدا شد و رفت هنوز همسر قانونی زن بود.

خیلی این دو با هم فرق دارند. همین نکاتی را که برشمردم برای همه آن آقایان هم توضیح دادم. چون آنها هم، روی همین موضوع مساله داشتند. آنها می‌گفتند ممکن است تماشاگر متوجه نشود که این زن طلاق گرفته است. باید خیلی واضح این نکته در فیلم گفته شود. تماشاگر باید دقیقا متوجه شود که این زن و شوهر از هم جدا شده‌اند وگرنه بیرون رفتن زن با آن جوان همسایه اشکال دارد. من هیچ مقاومتی نکردم. حتی به گمان خودم با تاکید بر طلاق زن، او معصوم‌تر و نجیب‌تر جلوه می‌کرد و این همان نکته‌ای است که من خواسته‌ام بر آن تاکید شود. این زن، «رویا»ی فیلم «برف روی کاج‌ها» نماد یک زن ایرانی است. زنی که می‌تواند سرش را بالا بگیرد و به خود ببالد. چرا باید به این زن خرده گرفت؟ مگر او بوده که خیانت کرده است؟ پس آن مرد چه؟ چرا خیانت به آن بزرگی را در کنار او نمی‌بینند؟

اوایل آن آقایان به من می‌گفتند اگر خیلی صریح و واضح گفته شود «طلاق»، مشکل حل می‌شود. من در آن ماه‌های نخست خیلی رغبت‌ نشان نمی‌دادم و استدلالم هم این بود که در فیلم کاملا واضح این موضوع طلاق مطرح شده است و نیازی به تاکید دوباره آن نمی‌دیدم. اما بعدها دیدم که گنجاندن یکی، دو بار کلمه طلاق در یکی، دو جای فیلم، به آن لطمه نمی‌زند. پذیرفتم و این کار را کردم. حالا که فیلم را می‌بینم از آن بیشتر راضی‌ام. به فیلم هیچ لطمه‌ای نخورده است. حتی به گمانم محکم‌تر هم شده است.

گفتی اینکه یک زن مطلقه با مرد جوان همسایه به یک کنسرت برود از نظر برخی محل اشکال است؟ اما خیانت به آن بزرگی از جانب مرد، چندان به چشم آنها نمی‌آید. چرا؟

شاید حرف تندی است که می‌خواهم بزنم و آن اینکه هستند مردهایی که فیلم را آینه‌ای در برابر زندگی واقعی خودشان می‌دیدند و این واقع‌نمایی فیلم را نمی‌توانستند تحمل کنند. این از تحمل‌شان بیرون بود وقتی چهره خود را در سیمای پرسوناژ مرد فیلم می‌دیدند باعث خشم‌شان می‌شد.

مهرداد، باور نمی‌کنی که بگویم تعدادی از خانم‌های محجبه‌ای که با همسرانشان برای بازبینی و قضاوت درباره فیلم، به نشست‌های نمایش فیلم آمده بودند بعد از تماشای فیلم نزد من می‌آمدند و از من به‌دلیل ساخت آن تشکر می‌کردند. این رفتار از سوی آن بانوان محترم یک نوع ارزشگذاری روی فیلم بود. آنها با این حرکت به من این اطمینان را می‌دادند که فیلم توانسته است حرف خود را به‌درستی به مخاطب منتقل کند. حال اینکه چرا برخی از آن دوستان این حرف فیلم را برنمی‌تابیدند باید در آن درنگ کرد.

یادآوری این خاطرات او را می‌آزارد. لحنش دیگر نرم نیست. حتی گاه از فرط ناراحتی داد هم می‌زند. گاه واژه‌ای و گاه جمله‌ای با صدای بلند ادا می‌شود، می‌گوید:
در تمام طول فیلم حتی یک صحنه زودگذر از خیانت نمی‌بینیم. بسیار حساب‌شده این نکات در فیلم رعایت شده است. نه نگاه شهوت‌آلودی و نه حرف بی‌ربط و زننده‌ای، هیچ تصویری که بتوان آن را نشانه‌ای از ضعف فیلم قلمداد کرد وجود ندارد. فیلم بسیار شریف، موضوع به این مهمی را با نهایت متانت برای مخاطب بازگو می‌کند با همه این احوال حتی به من -از جانب برخی آقایان- پیشنهاد دادند که زن اگر بیاید توبه کند درست می‌شود. توبه یعنی قبول گناه. پرسوناژ زن فیلم که اصلا گناهی مرتکب نشده که توبه کند. اساس فیلم بر این محور استوار است که پرسوناژ زن فیلم «رویا» خیلی معصومانه به دنیای اطراف نگاه می‌کند. هیچ رفتاری که شایبه انحراف داشته باشد از او سر نمی‌زند. اصلا افکار او دور و بر چنین چیزهایی نمی‌گردد. اگر او گناه کند که فیلم از اساس ویران می‌شود.

تمامی رفتار پرسوناژ زن فیلم -رویا- در طول فیلم، جلو دوربین رخ می‌دهد. هم تنهایی‌هایش و هم آن کنسرت رفتنش. در تمام مدتی هم که آن دو کنار هم نشسته‌اند یکی دارد به آن سو نگاه می‌کند و دیگری به این سو. در هیچ جای فیلم، دوربین به این اندازه که به رویا نزدیک می‌شود به کسی نزدیک نمی‌شود فقط به این دلیل که درک درستی از آنچه در او و پیرامون «رویا» می‌گذرد به مخاطب منتقل شود یعنی اینکه هر آنچه که رخ داده همین است و بس بی‌هیچ شایبه و شاخ و برگی، و این همه آن چیزی است که درباره این زن اتفاق می‌افتد. اما درباره آن مرد لزومی ندارد دوربین چیزی را نشان دهد. من اگر زن فیلم «رویا» را پاک و معصوم و بدون لغزش نشان می‌دهم به این دلیل نیست که نمی‌گذارند و ممنوعیت و سانسور وجود دارد. بلکه به این دلیل که اساسا باید این‌گونه باشد. من در هر جای دنیا می‌بودم فیلم را باز هم اینگونه  می‌ساختم.

دیگر خشمگین به‌نظر نمی‌رسد. حتی برعکس آرام هم هست. لبخند می‌زند و به من می‌گوید: چای بریزم؟ و به آشپزخانه می‌رود و چای می‌ریزد. یک کمرنگ برای من و یک پررنگ برای خودش. در حال بازگشت می‌گوید:

این را هم بگویم که نمی‌خواهم از فضایی که برای فیلم ایجاد شده سوءاستفاده کنم. اینکه می‌گفتند: «توقیف» شده است را می‌گویم. همین عنوان توقیف شاید برای برخی از فیلم‌ها که شانس فروش نداشتند یک تبلیغ به حساب بیاید و باعث فروش‌شان شود. اما برای فیلم «برف روی کاج‌ها» ترجیح می‌دهم این اتفاق رخ ندهد و مردم به‌دلیل شایستگی‌های خود فیلم به آن اقبال نشان دهند. نه فضایی که پیرامون آن ساخته شده. صریحا می‌گویم فیلم من «توقیف» نبوده است. دچار مشکل بوده است. آن هم مشکلی که قریب به یک‌سال‌و‌نیم اکران آن را به تعویق انداخت.

با همه این احوال ترجیح می‌دهم از این واژه یعنی توقیف برای فیلم استفاده نکنم. اما این را هم می‌گویم که من دردسرهای زیادی را تحمل کرده‌ام و از دشواری‌هایی هم با سربلندی عبور کرده‌ام. شاید عده‌ای علاقه داشته باشند که فیلم‌شان توقیف شود تا از آن برای فروش‌اش بهره ببرند. این اتفاق برای چند فیلم هم افتاد. این کارها یک نوع فریب است. واقعا وضع رقت‌باری است که مدام از «توقیف» استقبال کنیم. این‌طوری می‌خواهیم ادای قهرمان‌ها را درآوریم؟

چرا باید طوری وانمود کنیم که مظلوم واقع شده‌ایم و رقت مخاطب را‌ برانگیزیم و او را با این تاثر به سالن سینما بکشانیم؟ به گمانم ‌این رفتار کاملا غیراخلاقی است. از توقیف کلاه نسازیم تا بر سر مخاطب بگذاریم.

پیمان، از لحنت پیداست که ناراحتی. چرا؟ تو باید الان خیلی خوشحال باشی که پس از مدت‌ها انتظار توانسته‌ای فیلمت را روی پرده سینماها ببینی:
هنوز روی صندلی‌اش ننشسته است. از همان موقع که چای را آورد. همان‌طور ایستاده با من حرف می‌زند. مثل اسپند بر آتش، بی‌قرار است. چرا خوشحال نیست؟!


لیوان چای را روی میز می‌گذارد و به‌سوی پنجره قدی رو به حیاط چند قدمی برمی‌دارد همان‌طور که پشت به من راه می‌رود با صدایی اندوهگین می‌گوید:
نمی‌خواستم این را بگویم. اما ناچارم بگویم. من مدت‌ها بود که قید اکران فیلم را زده بودم دیگر برایم اهمیتی نداشت اکران شود - البته اگر می‌شد خوشحال می‌شدم اما اکران نشدنش برایم مساله نبود- مساله من، سوءتفاهمی بود که در ذهن آقایان پدید آمده بود. باید آن را برطرف می‌کردم. در واقع یک نوع سوءتعبیر بود که بالاخره به هر زحمتی برطرف شد.

اما حالا که فیلم اکران شده چندان شاد نیستم. باور کن مهرداد این را با همه وجودم می‌گویم. نمی‌توانم شاد باشم چون محرومم. محروم از دیدن فیلم‌ همکارانم. از فیلم کیانوش عیاری. از فیلم رخشان بنی‌اعتماد. محرومم از دیدن آثاری که می‌توانست ما را همچون سال‌های دهه 60 در یک سالن گردهم جمع کند و دلگرممان کند. نسل ما به آثار این فیلمسازان نیاز دارد. به ناصر تقوایی، به کیانوش عیاری، به بهمن فرمان‌آرا، به بهرام بیضایی، به امیر نادری، به رخشان بنی‌اعتماد، به عباس کیارستمی. چرا شرایط را فراهم نمی‌کنند تا این بزرگان بتوانند با آرامش فیلم‌هایشان را بسازند؟

بهرام بیضایی در اوج خبرگی و پختگی چرا نباید فیلم بسازد؟ یا ناصر تقوایی که سال‌هاست از همه محافل کناره گرفته و سرش به‌کار تدریس گرم است. او مگر نمی‌تواند یک شاهکار دیگر به دیگر شاهکارهایش بیفزاید؟ پس چرا سراغش نمی‌روید و از او دعوت نمی‌کنید تا بیاید فیلم بسازد؟ او دلخور است.

بسیاری از کشورها هستند که آرزوی داشتن چنین نخبگانی را دارند. آرزوی داشتن فقط یکی از اینها. آن‌وقت ما قدرشان را نمی‌دانیم و می‌گذاریم فرصت‌ها یکی پس از دیگری از دست برود. سینمای ایران را در هر جای جهان با عباس کیارستمی می‌شناسند. آن‌وقت همین فیلمساز، سال‌ها از اکران فیلم‌هایش در کشور خودش محروم است. این دردآور است. دردآور است که گفته شود پرافتخارترین فیلمساز یک کشور اجازه ندارد فیلم‌هایش را برای مردم وطنش نمایش دهد. دو سال است فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری توقیف است. چرا؟ چرا مسوولان تلاش نمی‌کنند مشکل را حل کنند تا فیلم برای علاقه‌مندان نمایش داده شود؟ یا خانم رخشان بنی‌اعتماد.

چرا چنین کارگردان توانایی باید منزوی شود و نتواند آزادانه فیلم‌هایش را بسازد؟ این حرف‌ها دردآور است. از مسوولان می‌پرسم که چرا بهمن فرمان‌آرا در سن 70سالگی نتوانسته است پس از چهارسال فیلم تازه‌اش را بسازد. لابد پاسخ خواهند داد که خودش نخواسته بسازد. این پاسخ فاجعه است. پاسخی از سر رفع تکلیف است. غیرمسوولانه است. مگر او باید بگوید اجازه دهید فیلم بسازم!

این دردآور است. کسی نظیر فرمان‌آرا برای جلوه‌گری و افتخارورزی یک کشور کافی است.
این بزرگان از سینمای ایران قهر کرده‌اند. چون نگذاشته‌اند کار کنند. باید پرسید که «قهر بزرگان سینما را چه کسی پاسخگوست؟» من به‌عنوان فیلمسازی که در آغاز راه هستم، به آثار این اسطوره‌ها نیاز دارم.

من همواره از این بزرگان آموخته‌ام. حتی آرزو دارم در آثارشان بازی کنم. خیلی دلم می‌خواهد روزی در فیلم کیانوش عیاری یا ناصر تقوایی و یا بهرام بیضایی بازی کنم. من امیدوارم حرف‌هایم از طرف مسوولان شنیده شود و آنهایی که دلجویی از بزرگان را کسر شأن خود نمی‌دانند پا پیش بگذارند و سراغ آنها بروند و از آنها درخواست کنند تا به میدان بیایند و فیلم دلخواهشان را بسازند. به زعم من باید از آنها خواهش کرد.

می‌دانم گروه اندکی از به‌انزوا راندن این بزرگان خرسندند. اما در این میان هستند افرادی دلسوز و علاقه‌مندی که می‌خواهند به کارها سامان دهند و اوضاع را مدیریت کنند. امیدوارم همین‌ها قدم پیش بگذارند و امور را در دست بگیرند. در تاریخ معاصر ما بسیارند کسانی که از پشت میز خود برخاسته‌اند و به دلجویی بزرگان رفته‌اند و البته نام نیکی هم از خود باقی گذاشته‌اند. وضع کنونی سینما بسیار خراب است. باید برای آن فکری کرد. سینما را باید نجات داد. آن هم به کمک همین خبرگان، نه افرادی که فقط از سر سودجویی و طمع گرد آن را گرفته‌اند.

حرف‌هایش به دلم می‌نشیند. چه شیفته‌وار از بیضایی و تقوایی و عیاری حرف می‌زند و من می‌دانم که آرزوی او از صمیم دل است. اینکه می‌گوید بتواند در آثار آنها ایفای نقش کند. آخر او بازیگر هم هست. بازیگری که با بازی درخشانش در «جدایی نادر از سیمین» خودش را به علاقه‌مندان  سینما شناساند. او حالا در آن سوی مرزها هم شناخته شده است.
می‌پرسم:

شنیده‌ام بسیاری از پیشنهادهای کارگردان‌های ایرانی را برای بازی در فیلم‌هایشان رد کرده‌ای؟ اما از آن سو خبرش درز کرده که در چند پروژه مهم جهانی بازی کرده‌ای. می‌شود بگویی چه خبر است؟

مهرداد جان، می‌خواهم از پرویز پرستویی جمله‌ای نقل کنم که بسیار مهم است. او می‌گوید: «من در بازیگری ادعایم نمی‌شود - که به اعتقاد من باید بشود- اما در «نه» گفتن مدعی‌ام.» این حرف بسیار مهمی است. به این حرف اعتقاد دارم و واقعا دارم تلاش می‌کنم مثل او رفتار کنم. یعنی به هر پیشنهادی «بله» نگویم. بلکه «نه» گفتن را بیشتر تمرین کنم. من سال‌هاست در کنار کار سینما، ‌خودم را مشغول به کاری کرده‌ام که از آن راه ارتزاق می‌کنم. چون نمی‌خواسته‌ام به دلیل احتیاج در سینما کار کنم. من هم دغدغه معیشت دارم اما تلاش می‌کنم که این دغدغه را از راه دیگری پاسخ دهم. سینما آنقدر برای من مهم است که نمی‌خواهم از طریق آن فقط امرارمعاش کنم.

باور نمی‌کنی اگر بگویم اگر اغلب فیلم‌های جشنواره سال گذشته را برای ایفای نقش به من پیشنهاد داده بودند. اجازه بدهید نام نبرم. حتی بعضی از دوستان از «نه» گفتن من رنجیدند. اما باید این اتفاق می‌افتاد. آدم‌های بزرگ با کارهایی که می‌توانسته‌اند انجام دهند و اما انجام نداده‌اند به بزرگی رسیده‌اند، نه برای کارهایی که انجام داده‌اند. البته همه‌اش «نه» نبوده است. در فاصله این دوسال البته در فیلم «قصه‌ها»ی خانم رخشان بنی‌اعتماد بازی کرده‌ام و در یک تئاتر - «خشکسالی و دروغ» - محمد یعقوبی هم روی صحنه رفته‌ام.

فیلمنامه‌ای را این اواخر پس از نزدیک به دو سال پذیرفتم و الان در حال آماده شدن برای بازی در آن هستم. من همه‌اش منتظر بازی در پروژه‌ای نظیر «جدایی نادر از سیمین» نیستم. فیلمی که اکنون در مرحله پیش‌تولید است، نخستین تجربه‌ کارگردانی سازنده‌اش است. فیلمنامه‌اش خوب بود. خودش هم بچه خوبی است. علاقه‌مند و باسواد است.

اما راجع به آن پروژه‌های خارجی، موضوع برمی‌گردد به زمان حضورم در آمریکا، آن هنگام که برای مراسم گلدن گلوب و اسکار با اصغر فرهادی در آنجا بودم. چون فیلم اکران شده بود و خیلی‌ها آن را دیده‌ بودند.علاقه‌مند به بازیگری من شدند. به من چند مدیربرنامه پیشنهاد شد تا از میان آنها یکی را انتخاب کنم. پس از تحقیقات با یکی از آنها به توافق رسیدم و با او قرارداد بستم. در آنجا از طریق مدیر برنامه است که فیلمنامه‌ها و پیشنهادها پیگیری می‌شود. قرار شد این مدیر برنامه پیشنهادها را خودش بررسی کند و طبق شرایطی که برای او توضیح داده بودم، آنهایی را که مناسب من هستند را به من پیشنهاد دهد.

طبیعی است که من نخواهم در برخی فیلم‌ها حضور داشته باشم. حالا شما اسمش را بگذارید خط قرمز فرقی نمی‌کند. یک‌به‌یک به این مدیر برنامه توضیح داده‌ام. به همین دلیل او ابتدا خودش فیلمنامه‌ها را بررسی می‌کند و در صورت تطابق با شروط من آنها را برای من ارسال می‌کند. فیلمنامه‌هایی که مسایل اخلاقی دارند، مسایل مرتبط با ایران دارند، ضد اسلام باشند. ضد اقوام و ملت‌ها باشند را نمی‌پذیرم. دلایلش هم کاملا شخصی است. من حتی در فیلمی که ضد روسی و ضد چینی هم باشد ایفای نقش نمی‌کنم. به مدیر برنامه‌هایم گفته‌ام که نقش تروریست را بازی نمی‌کنم و نقش‌هایی از این دست.

برای مثال فیلمی است با عنوان «رقصنده در صحرا» این فیلمنامه را حتی نخوانده پس فرستادم. به همان دلایل که پیش‌تر برشمردم و چند فیلم و فیلمنامه دیگر. اما سال پیش در دو پروژه بازی کردم که یکی از آنها سریال بود. سریالی که در شبکه کابلی HBO تولید می‌شد با عنوان «عدالت کیفری» به کارگردانی «ایستیو زیلیان». این آقای زیلیان فیلمنامه‌نویس «شیندلرلیست» و دارودسته نیویورکی‌ها ست. من و جیمز گالدولفینی دو نقش اصلی این سریال را بازی کرده‌ایم. فیلمبرداری فصل اول آن تمام شده. منتظریم ببینیم ادامه پیدا خواهد کرد یا نه. اگر ادامه پیدا کرد باید برگردم و نقشم را ادامه دهم. من نقش یک راننده تاکسی پاکستانی را بازی می‌کنم که 25 سال است در نیویورک زندگی می‌کند.

پروژه دوم، محصول مشترکی است که در آن با دو بازیگر بزرگ «مورگان فریمن» و «کلایو اون» همبازی هستم. در این پروژه نقش یک امپراتور را بازی می‌کنم. نام فیلم «آخرین شوالیه» است، به کارگردانی یک کارگردان ژاپنی به نام «کازوواکی کریا». البته یک پروژه دیگر هست که بسیار وسوسه شده‌ام در آن بازی کنم. در نقش یک خون‌آشام در یک فیلم دراکولایی این از آن پروژه‌های عظیم هالیوودی است که اصطلاحا به آنها «بیگ پروداکشن» می‌گویند. دارم فکر می‌کنم.

پروژه دیگری که بسیار اغواکننده و دلفریب است یک سریال بزرگ است که قرار است کارگردان نام‌آوری آن را بسازد. من را برای نقش اصلی این سریال خواسته‌اند. البته تا آن مرحله نهایی، یک پروسه طولانی و نفسگیر باید طی شود که حالا‌حالاها کار دارد.

از بازیگری گفتی. آیا خودت را با این اتفاق‌هایی که برایت افتاده، تافته‌ای جدا‌بافته از بازیگران ایرانی می‌دانی؟ در میان بازیگران ایرانی کدام را  می‌پسندی؟

می‌خندد و می‌گوید: تافته جدابافته کدام است؟ بسیاری از بازیگران بهتر از من هستند. فقط می‌توانم بگویم این شانس را داشته‌ام تا در فیلمی بازی کنم که بسیار دیده شده و درخشیده است. آن اثر مهم بود. کلیت آن اثر مرا در جایگاهی نشاند که باور کنم بازیگر هستم؛ وگرنه با قاطعیت باید بگویم بسیاری از بازیگران هستند که همواره بهتر از من بوده‌اند. این را هم بگویم که اصلا آرزوی من این نیست که در پروژه‌های بزرگ جهانی دیده شوم.

بلکه همواره آرزویم این بوده است که در فیلم‌های فیلمسازان کشور خودم بازی کنم. کدام بازیگر است که نخواهد نزد هموطنش محبوب باشد؟ گفتم بسیاری از بازیگران بهتر از من هستند.حمید فرخ‌نژاد، حامد بهداد، شهاب حسینی، بهرام رادان و خیلی‌های دیگر و در میان بانوان ترانه علیدوستی، نگار جواهریان، لیلا حاتمی و بسیاری دیگر. همه بهتر از من بوده‌اند.مگر من می‌توانم خودم را حتی برای یک لحظه با کسی همچون پرویز پرستویی مقایسه کنم؟ به جرات می‌گویم حتی تصورش را هم نمی‌توانم بکنم که بتوانم یک پلان در حد او بازی کنم.رضا کیانیان، فرامرز قریبیان، فاطمه معتمدآریا، مهدی هاشمی، گلاب آدینه، این بزرگان کجا و من کجا؟ حتی فکرش را هم نمی‌توانم بکنم.

پس جایگاه بزرگان نسل‌های پیشین در این میان کجاست؟

منظورتان استاد عزت‌الله انتظامی، سوسن تسلیمی، خسرو شکیبایی، پرویز فنی‌زاده و نظایر اینها ست؟ من فقط می‌توانم از آنها به عنوان اسطوره‌های بازیگری ایرانی یاد کنم. کسانی که بازی‌هایشان یک مرجع است که برای فراگیری می‌توان به آنها رجوع کرد و من باید شاکر باشم از اینکه در زمانه‌ای زندگی می‌کنم که این هنرمندان در آن بوده‌اند.

آیا در ایران می‌مانی و همچنان به فعالیتت ادامه می‌دهی یا اینکه چشم به خارج داری و ممکن است رفته‌رفته اقامتت در خارج از کشور طولانی شود و در همان‌جا بمانی؟

نه، من قصد دارم همین‌جا بمانم اگر شده بارها و بارها به سفر بروم و سریال هم بازی کنم و ماه‌ها و سال‌ها در آنجا بمانم، اما باز هم برمی‌گردم و در همین‌جا زندگی می‌کنم. فراموش نکنید که من هم بازیگرم و هم فیلمساز و فقط می‌توانم در ایران فیلم‌هایم را بسازم چون قصه‌هایم در ایران رخ می‌دهد؛ قرار است فیلم دومم را بسازم. فیلمی درباره موشکباران تهران. خاطراتی است که از دور با من مانده است و حالا تبدیل به فیلمنامه شده است.

همان پناهگاه‌هایی که مردم در آن پناه می‌گرفتند و اتفاق‌هایی که تهران را تکان می‌داد. فیلمنامه‌ای است که مدت‌ها روی آن کار کرده‌ام و قصد دارم آن را خیلی زود بسازم. من خیلی در اینجا کار دارم. من می‌خواهم در هر گامی که برمی‌دارم توضیح منطقی برای دختر هشت‌ساله و پسر یک‌سال‌ونیمه‌ام داشته باشم، آنها باید بدانند پدرشان در همه کارهایی که می‌کند هدف مهمی را دنبال می‌کند.متاسفانه با مشکلاتی که برای فیلم «برف روی کاج‌ها» پیش آمد، نتوانستم فیلم را به جشنواره‌های جهانی بفرستم، تلاش می‌کنم تا با فیلم بعدی‌ام این فرصت کماکان پیش روی سینمای ایران گشوده بماند.تا چند روز دیگر فیلم «گذشته» اصغر فرهادی در جشنواره کن به نمایش درمی‌آید.

من از صمیم دل دعا می‌کنم که فیلم به موفقیت برسد. امیدوارم «نخل طلا» به کلکسیون جوایز فرهادی اضافه شود تا مجموعه جوایزش کامل شود. امیدوارم مردم هم همان‌طور که برای موفقیت ورزشکاران تیم‌های ملی‌مان دست به دعا برمی‌دارند دست به دعا بردارند تا بار دیگر افتخاری به دیگر افتخارات سینمای کشورمان اضافه شود.

اما بگذار مهردادجان یک نکته مهم را در پایان حرف‌هایم به تو بگویم و آن اینکه پس از موفقیت «آرگو» اسکار به نظر می‌رسد موجی از فیلم‌های ضدایرانی هالیوودی در راه باشد. چند فیلمنامه به‌طور همزمان امسال در حال تولید است که یکی از همان‌ها را برای بازی به من پیشنهاد داده بودند. که رد کردم. فیلم‌های دیگری هم هست و این بسیار نگران‌کننده است. چرا آقایان به جای گشودن راه‌ها برای حضور سربلند فیلمسازان در مجامع و محافل بین‌المللی، آن راه‌ها را می‌بندند و از حضور فیلم‌های ایرانی در آن مجامع جلوگیری می‌کنند.

سال گذشته قرار بود فیلم زیبای «یک حبه قند» به اسکار فرستاده شود اما به ناگاه وزیر محترم ارشاد بیانیه می‌دهد و اعلام می‌کند به تلافی آن فیلم زننده آمریکایی که روی اینترنت و از طریق یوتیوب منتشر شده بود، از فرستادن فیلم «یک حبه قند» رضا میرکریمی به اسکار خودداری می‌کند. این قبیل اقدام‌ها هیچ سودی ندارد. سینمای ایران از این رهگذر چیزی نصیبش نمی‌شود برعکس باید با آثار درخشان سینمای ایران در همه محافل جهانی حضور داشت و در آنها مدام توانایی فیلمسازان ایرانی مثل رضا میرکریمی را به رخ کشید. ما سینمای پرافتخاری داریم.

گمان می‌کنم اگر ساعت‌های دیگر هم آنجا بنشینم، باز این گفت‌وگو ادامه خواهد داشت. بیش از پنج ساعت این گفت‌وگو به درازا کشیده است و من هم به فکر آن بچه‌گربه‌ای هستم که از ابتدای گفت‌وگو در زیر کابینت آشپزخانه گرفتار آمده بود و مدام مادرش را که پشت در سرگردان بود صدا می‌زد.
برمی‌خیزم خانه «رویا» را باید ترک کنم. پیمان با رویاهایش در همان‌جا می‌ماند.
پیمان می‌ماند در «رویا خانه»اش تا بچه گربه گرفتار را رهایی بخشد.

از گذر اردیبهشت باید بازگردم. در آن سوی فروردین. خیابان درخشان مرا به شهر وصل می‌کند. آفتاب تمامی شهر را پوشانده است. بهار با من در جاده می‌آید.

جرج کلونی تهیه کننده و کارگردان احتمالی «کورنادوی خشن» شود + خلاصه داس

$
0
0

درام اجتماعی و افشاگرانه «کورونادوی خشن» دنیای قاچاق مواد مخدر را به تصویر می‌کشند. جرج کلونی بازیگر اسکار گرفته سینما تهیه کننده این فیلم است.

فیلم‌نامه این فیلم براساس یک قصه کوتاه نوشته می‌شود ،که هنوز در هیچ روزنامه‌ یا مجله‌ای به چاپ نرسیده است.

جاناتان بیرمن نویسنده این قصه گفته است می‌خواهد آن را زمانی به چاپ برساند که مطمئن باشد بیشترین تعداد خواننده را داشته باشد  و در سطح وسیعی مورد توجه قرار گیرد.

بیرمن از جمله روزنامه‌نگاران فعال و موفق دنیای روزنامه‌نگاری است که طی سال‌های قبل، برای تعدادی از مقالات و قصه‌های خود موفق به دریافت جایزه شده است.

جرج کلونی که قصه جاناتان بیرمن را بسیار پسندیده، درباره آن توضیح زیادی به رسانه‌های گروهی نداده و اطلاع زیادی از خط اصلی قصه آن در دست نیست.

اما شنیده‌ها حکایت از آن می‌کند که این قصه درباره گروهی نوجوان است که در منطقه کورنادو مواد مخدر استعمال می‌کنند. این شهر در نزدیکی سن دیه گو قرار دارد.

احتمال زیادی وجود دارد که جرج کلونی در کنار تولید فیلم، امر کارگردانی آن را نیز به عهده بگیرد. اما معلوم نیست در آن بازی هم خواهد کرد یا خیر.

کلونی معمولا در فیلمهایی که کارگردانی می‌کند، به عنوان بازیگر نقش مکمل هم جلوی دوربین ظاهر می‌شود .این در حالی است که نقش اصلی این فیلم‌ها را بازیگرانی به عهده می‌گیرند که چندان معروف نیستند.

کلونی در حال حاضر مشغول تولید درام پر رمز و راز ماجراجویانه «مقبره‌های انسان» است. این درام تاریخی در ارتباط با یک سرقت بزرگ آثار هنری، در دوران جنگ جهانی دوم است.

این بازیگر آخرین بار در فیلم «وابستگان» در سال 2011 روی پرده سینماها دیده شد و برای آن، نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد سال شد.

کلونی در مقام کارگردان تا به حال سه فیلم ساخته که «نیمه مارس» آخرین آن ها بود. این فیلم در سال 2011 ،وی را نامزد اسکار بهترین کارگردانی کرد.

«مقبره‌های انسان» هم توسط خود او کارگردانی شده است.

 

واکنش روزنامه های مشهور جهان به فیلم جدید اصغر فرهادی

$
0
0

روز گذشته همزمان با برگزاری سومین روز از جشنواره فیلم کن، فیلم «گذشته» ساخته «اصغر فرهادی» در بخش مسابقه به نمایش درآمد، این فیلم و صحبت‌های «فرهادی» در مطبوعات غربی بازخورد وسیعی داشت.

فیلم سینمایی «گذشته» ساخته «اصغر فرهادی» روز گذشته به عنوان یکی از سه نماینده سینمای فرانسه در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد و با استقبال حضار و منتقدان سینمایی روبرو شد.

سایت «کانت کت میوزیک» در این باره نوشت: فیلم موفق «فرهادی» با استقبال گرم حضار در کن روبرو شود.

«گذشته» داستان مردی ایرانی با بازی «علی مصفا» است که در پی اختلاف با همسر فرانسوی‌اش او و دو دخترش را در فرانسه رها کرده و به ایران سفر می‌کند ولی زمانی‌که به فرانسه باز می‌گردد متوجه می‌شود که همسرش با مرد دیگری آشنا شده و به همراه فرزندانشان با او زندگی می‌کند.

خبرگزاری رویترز در توصیف این فیلم نوشت: «گذشته» اولین فیلم «فرهادی» است که در خارج از ایران، فرانسه، ساخته شده، این فیلم یک درام روانشناسانه است.

«پیتر برادشو»، منتقد سینمایی روزنامه انگلیسی زبان «گاردین» نیز در این باره نوشت: «گذشته» درام نیرومندی است که به طرز خارق‌العاده‌ و ظریفی روابط پیچیده انسانی را کالبد شکافی کرده است.

«شیکاگو تریبون» نیز به نقل از فرهادی در پاسخ به این سوال که چه انگیزه ای باعث شده تا او درباره روابط مرد و زن فیلم بسازد نوشت: هیچ چیز به اندازه موضوع خانواده جهان شمول نیست. رابطه میان یک زوج شاید قدیمی‌ترین رابطه در تاریخ بشریت باشد که در برگیرنده درد و رنج‌های بسیاری است ولی تمام این درد و رنج‌ها همیشه در مورد زوج‌های متفاوت، شبیه به یکدیگر نبوده و منحصر به هر زوج است.

«شیکاگو تریبون» در ادامه نوشت: فیلم قبلی «فرهادی»، «جدایی»، که حول محور جدایی یک زوج می‌چرخد نیز پیش از آنکه جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان به خود اختصاص دهد توانست در اروپا جوایز زیادی (70 جایزه بین‌المللی) را از آن خود کند.

«فرهادی» در این باره نیز در نشست خبری روز گذشته‌اش گفت: ما اصولا به موفقیت فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های سینمایی عادت داریم اما نه تا این اندازه.

روزنامه لس‌آنجلس تایمز تیتر خود را به این مسئله اختصاص داد که «فرهادی» در فیلم جدیدش به دنبال حداکثر تاثیر احساسی بر مخاطبش است.

این روزنامه در ادامه بر این مسئله تاکید کرد که فیلم «گذشته» شباهت‌های فراوانی به فیلم «جدایی» دارد.

بنابر این گزارش شاید اشاره به این مطلب خالی از لطف نباشد که بررسی تاریخچه کن نشان داده که در 70 درصد از موارد نخل طلای کن از آن فیلم‌های اجتماعی_خانوادگی بالاخص با پس زمینه روابط زن و مرد بوده است.

دلیل خانه نشینی شهرام حقیقت دوست از زبان شهرام حقیقت دوست

$
0
0

در بخش هنرمندان امروز به سراغ شهرام حقیقت دوست، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون رفته ایم که چند وقتی ست فعالیت تصویری نداشته است.

شهرام حقیقت دوست  در مورد فعالیت هایش گفت: بعد از تئاتر «ویتسک» که همین اواخز روی صحنه داشتم فعلا فعالیتی ندارم.

قابل ذکر است، وی در 18 بهمن سال 1391 در نمایش «ویتسک» به کارگردانی رضا ثروتی به جای بابک حمیدیان به صحنه رفت.

وی در مورد علت نداشتن فعالیت های تصویری اش گفت: پیشنهاد خوبی نداشته ام. پشنهاد های سینمایی انقدر سطح پایی هستند که ترجیح می دهم در خانه بمانم. پیشنهاد های تلویزیونی هم به همان منوال سطحی و بی ارزش هستند.

بازیگری که اولین نقش اش را در فیلم «درخت گلابی» مهرجویی بازی کرده است، در توضیح این وضعیت اظهار داشت: هیچ حرفی درباره این وضعیت پیش آمده که موجب بی فعالیتی ما شده است ندارم. فکر می کنم دیگر حرفی باقی نمانده است.


گفتنی ست، این بازیگر آخرین بار در سال 88 در فیلم سینمایی «صبح روز هفتم» به کارگردانی مسعود اطیابی به ایفای نقش پرداخته است. سریال تلویزیونی «خداحافظ بچه» در ماه رمضان سال 91 هم آخرین فعالیت تصویری وی به حساب می آید.

-----------

«فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری»، دو مجری مشهور تلویزیون ازدوا

$
0
0

چند روز دیگر «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» دو مجری جوان و خوشنام تلویزیون ایران پای سفره عقد خواهند نشست تا بزرگترین اتفاق زندگیشان را کنار یکدیگر جشن بگیرند و پای برگه مهمترین شراکت زندگیشان امضا بیندازند.

بزرگان تعابیر عجیب و گاه عمیقی از ازدواج دارند اما شاید یکی از جالب ترین آنها تعبیر متفاوت اُسکار وایلد نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور ایرلندی از این اتفاق باشد: «برای مجردها باید مالیات سنگینی مقرر شود چون این انصاف نیست که بعضی ها شادتر از بقیه زندگی کنند!»

این روزها تا دلتان بخواهد در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی پر است از تعابیر و ضرب المثل هایی که برای ازدواج و رابطه های عاشقانه می نویسند و حتی بعضا ساخته می شوند؛ دخترها از استقلالشان دم می زنند و پسرها زندگی بی دغدغه بدون خانم ها را به رخ هم جنسان خود می کشند!

فرزاد حسنی و آزاده نامداری پیمان ازدواج بستند

اسکارلت یوهانسون بازیگر فیلم جدید لوک بسون شد +‌خلاصه داستان

$
0
0

لوک بسون تهیه‌کننده و ‌فیلم‌ساز فرانسوی، فیلم تازه‌اش «لوسی»‌را بر اساس فیلم‌نامه‌ای از خودش جلوی دوربین می‌برد. این فیلم حال و هوایی اکشن و دلهره‌آور دارد.

اسکارلت یوهانسن بازیگر انگلیسی زبان و محصولات مستقل سینما، نقش اصلی فیلم جدید لوک بسون را بازی خواهد کرد.

یوهانسن در قصه فیلم «لوسی» در نقش جوان بخت برگشته‌ای ظاهر خواهد شد که مجبور می‌شود تا با اعضای باندهای قاچاق مواد مخدر همکاری کرده و تبدیل به رابط آن‌ها شود.

بزودی این کاراکتر -که لوسی نام دارد-در مقابل روسای خود قد علم کرده و تصمیم به انتقام گرفتن از کسانی می‌گیرد که وضعیت بد فعلی را برایش رقم زده‌اند.

هنوز مشخص نیست لوک سبون «لوسی» را به زبان انگلیسی تولید خواهد کرد یا زبان فرانسوی. عوامل اصلی دیگر این فیلم هنوز انتخاب نشده‌اند.

بسون گفته است منتظر می‌ماند تا اسکارلت یوهانسن بازی در «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی» را تمام کند و پس از آن، کلید فیلم‌برداری «لوسی» را می‌زند.

دومین قسمت مجموعه فیلم اکشن کمیک استرپی و ابرقهرمانانه «کاپیتان آمریکا»، توسط شرکت فیلم‌سازی مارول هم اکنون در مرحله فیلمبرداری است.

یوهانسن در این فیلم، یک بار دیگر در نقش کاراکتر بلک ویدو (بیوه سیاه) که یک تروریست بیرحم است، بازی می‌کند. او نقش مقابل کریس ایوانز را در این فیلم دارد.

منابع نزدیک به لوک بسون و شرکت فیلم‌سازی او پوروپا کراپ می‌گویند «لوسی» شباهت‌هایی به دو فیلم معروف قدیمی این فیلم‌ساز «نیکتیا» و «لیون»‌(حرفه‌ای) دارد.

یوهانسن در رابطه با فیلم تازه‌اش می‌گوید: «همیشه سبک کاری لوک بسون را دوست داشتم و می‌خواستم در یکی از فیلم‌های او بازی کنم. او فیلم‌سازی کاراکتر محور است و شخصیت‌های قصه‌های فیلم‌های او ،آدم‌های پرقدرتی هستند که شخصیت‌هایی قوی و محکم دارند. هر بازیگری دوست دارد در چنین نقش‌هایی بازی کند.»

اسکارلت یوهانسن به عنوان بازیگر فیلم‌های مستقل و غیر متعارف شناخته شده است و در بین کارهای موفق وی می‌توان به «پرستیژ»، «گم شده در ترجمه»، «هیچکاک»،، «ویکی کریستینا بارسلونا» و‌ «دختری با گوشواره مروارید» اشاره کرد.

فیلمبردای «محمد (ص) در آفریقا به پایان رسید

$
0
0

صحنه‌های باقی مانده از جدیدترین فیلم مجید مجیدی طی چند روز گذشته در

شهر بلا بلا آفریقا فیلمبرداری شده است. در این صحنه‌ها صادق هاتفی در نقش

ابرهه جلوی دوربین رفته است.

و اما مجید مجیدی به همراه دیگر اعضای گروه که او را در سفر آفریقا همراه کرده‌

بودند، امروز صبح به ایران بازگشتند.البته اسکات اندرسون مدیر جلوه‌های ویژه سینمای هالیوود نیز گروه را در آفریقا همراهی کرده است.

بنا بر اعلام روابط عمومی شرکت نور تابان تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار فیلم، این صحنه‌ها با رضایت 100 درصدی مجیدی گرفته شده و از جمله سکانس‌های ماندگار فیلم محسوب می‌شود. فیلمبرداری این صحنه‌ها 5 روز طول کشیده است.

فیلمبرداری "محمد(ص)" در کرمان، عسلویه، شهرک سینمایی نور در حوالی شهر قم و ... صورت گرفته‌است. در این پروژه مذهبی-تاریخی که با حضور عوامل حرفه‌ای و شاخص خارجی و داخلی ساخته شده است بازیگرانی چون علیرضا شجاع نوری، مهدی پاکدل، محسن تنابنده، مینا ساداتی، ساره بیات، پانته‏‌آ مهدی‏‌نیا و ... نقش‌آفرینی می‏‌کنند.

داستان فیلم سینمایی "محمد(ص)" از دوران جاهلیت و به هنگام تولد آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (ص) آغاز شده و در 12 سالگی ایشان در اولین سفر به همراه عمویشان ابوطالب، به شام پس از رسیدن به صومعه بحیرا به پایان می رسد. بحیرا راهبی مسیحی است که درباره ظهور آخرین پیامبر به ابوطالب بشارت می‌دهد. این فیلم توسط موسسه سینمایی نورتابان تهیه می‌شود.

مجیدی تا کنون ساخت فیلم‌هایی چون "بید مجنون"، "رنگ خدا"، "باران"، "آواز گنجشکها"، "بچه های آسمان" و... را برعهده داشته است.

مجیدی این روزها ریاست جشنواره بین‌المللی پیامبر اکرم (ص) را نیز برعهده گرفته است که در حال حاضر تنها در یک شاخه نشانه‌نوشته برگزار می‌شود.


احتمال بازی لئوناردو دی کاپریو در نقش شخصیت مرموز روسی

$
0
0

بازیگر نامزد اسکار با همکاری شرکت برادران وارنر روی پروژه‌ای با موضوع راسپوتین چهره تاثیرگذار روس کار می‌کند.

شرکت برادران وارنر با همکاری شرکت «آپیان وی» متعلق به لئوناردو دی‌کاپریو و شرکت «لانگلی پارک پیکچرز» متعلق کوین مکورمک روی پروژه‌ای با موضوع راسپوتین کار می‌کند و برای نقش اصلی دی‌کاپریو را در نظر دارد.

ایده فیلم متعلق به جیسن هال نویسنده فیلم «تک‌تیرانداز آمریکایی» است. او فیلمنامه پروژه «راسپوتین» را بر مبنای زندگی این فرد مرموز و تاثیرگذار می‌نویسد که از 1907 تا زمان مرگش در 1916 مشاور خانواده امپراتور روسیه بود.

مکورمک، جنیفر داویدسن کیلوران و پیتر مورگان تهیه‌کنندگان فیلم هستند.

دی‌کاپریو فیلم «گرگ وال استریت» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی را آماده نمایش دارد که در آن به نقش جردن بلفورت کارگزار بورس اهل لانگ آیلند ظاهر شده است. این فیلم که «آپیان وی» یکی از تهیه‌کنندگان آن است، 15 نوامبر اکران می‌شود.

دی‌کاپریو سه بار برای فیلم‌های «چه چیزی گیلبرت گریپ را می‌خورد»، «هوانورد» و «الماس خونین» نامزد اسکار بوده است.

گریگوری افیمویچ راسپوتین، راهب و سیاستمداری ماجراجو بود. او قدرت و نفوذ زیادی در نیکلای دوم و همسر او داشت و در بیشتر کارهای درباری دخالت می‌کرد. راسپوتین در نهایت توسط سه تن از اشراف روسی به قتل رسید. او کمی پیش از مرگ وقوع انقلاب در روسیه را پیش‌بینی کرد.

ساخت سریال «بچه‌های نسبتا بد» با کارگردانی سیروس مقدم +‌خلاصه داستان

$
0
0

سیروس مقدم کارگردان پُرکار تلویزیون که نوروز امسال با سریال «پایتخت 2» میهمان مردم بود، ساخت سریالی مناسبتی «بچه های نسبتا بد» را برای ماه مبارک رمضان آغاز کرد. این سریال بر اساس فیلم نامه ای از پیمان عباسی مقابل دوربین می رود و فضایی اجتماعی و طنز دارد.

تصویربرداری سریال جدید سیروس مقدم در مدت زمانی کمتر از 45 روز مانده به آغاز ماه رمضان آغاز شده است. برخلاف ساخته های اخیر این کارگردان که تهیه کنندگی آن همواره به عهده الهام غفوری بوده، این بار سید کمال طباطبایی تهیه کنندگی سریال را به عهده دارد.

داستان این سریال درباره چهار جوان خلافکار است که با اجرای نقشه ای پیچیده، اتوموبیل حامل یک گاوصندوق را به سرقت می برند. در داخل این گاوصندوق دو هزار سکه بهار آزادی وجود دارد. این سکه ها به همت یک موسسه خیریه فراهم شده و قرار است در مراسم ازدواج گروهی از زوج های نیازمند در روز عید فطر ـ یعنی زمان برگزاری مراسم ازدواج گروهی ـ به آنها داده شود و با از دست رفتن سکه ها بحرانی دامنگیر موسسه خیریه می شود.

با ورود پلیس به ماجرا و تحقیقات ماموران، «عطا» که فرزند رییس موسسه خیریه است در مظان اتهام قرار می گیرد. عطا به دلیل مشکلات مالی چند سالی زندان بوده و همچنان بدهکار است. بررسی های ماموران نشان می دهد عطا در زندان نقشه این سرقت را کشیده است اما اتفاق هایی رقم می خورد که این ذهنیت را تغییر می دهد. همچنین در ادامه سریال سارقان نیز بر سر تقسیم سکه ها با یکدیگر دچار اختلاف می شوند و...

سیروس مقدم ساخت این سریال را در سکوت خبری آغاز کرده است. از حمید گودرزی و اکرم محمدی به عنوان بازیگران این سریال نام برده می شود.

نویسنده سریال «هوش سیاه 2»: زندانی که در این سریال طراحی شده است تخیلی

$
0
0

نویسنده سریال ˝ هوش سیاه 2˝ گفت: زندانی که در این سریال طراحی شده است کاملاً زائیده تخیل است و وجود خارجی در ایران ندارد.

قادری با بیان این مطلب افزود: در داستان ما تنها یک سوم از کل قصه به فضای زندان اختصاص دارد و داستان اصلی از بعد از فرار کامران بوریایی از زندان آغاز و در سطحی جهانی تعریف می‌شود.
وی تصریح کرد: عنوان" ندامتگاه مرکزی تهران" تنها یک عنوان است و ندامتگاهی که برای این کار طراحی شد شبیه هیچ یک از زندان های ایران نیست.

وی در خصوص تمرکز عمده بر روی شخصیت جمشید کاظمی در زندان گفت: تعریف کردن داستان مجزا برای کاراکترهای فرعی ندامتگاه نیازمند مقدمه و موخره مناسب و مفصل است که در یک برش امکان پذیر نیست به همین دلیل شخصیت ها به گونه ای طراحی شدند که تنها فراهم کننده شرایطی برای فرار کاراکتر اصلی باشند. و در عین حال مخاطب فرصت تمرکز بیشتری بر روی این شخصیت پیدا می کند.

قادری در خصوص بازخوردهای کار در میان مخاطبان تا به امروز اذعان داشت: ما در " هوش سیاه" تبهکاری را ترسیم کردیم که به جرات می توان گفت نمونه اش را در کارهای اسبق نمایشی نداشته ایم . پلیسی را به تصویر کشیده ایم که به لحاظ ابزار تکنولوژیک فراتر از پلیس خودمان است . زندانی ماورای تصور تعریف کرده ایم که اصولاً وجود خارجی ندارد.

زندان کتابخانه مجهزی دارد که در هیچ یک از زنداهای ما وجود ندارد در اصل نگاه مسعود آب پرور در این جهت بود که زندان فضایی برای محبوس شدن نیست بلکه برای بازپروری است و البته فرار کامران بوریایی نیز کاملاً متفاوت است و تمامی این فاکتورها در عین حال به شدت ایرانی طراحی شد پس می توان به این نتیجه رسید که " هوش سیاه" شبیه هیچ سریال دیگری نیست.

وی در خصوص نوآوری هایی که در شخصیت رئیس زندان وجود دارد اظهار داشت : بازیگر این نقش آقای اصغر آبگون صدابردار کار هستند که البته پیش از این نیز تجربه بازیگری داشته اند و خوشبختانه شخصیتی که مد نظر من بود را بسیار عالی اجرا کرده اند تا جایی که تصور می کنم ارتباط خوبی نیز با مخاطب برقرار کرده است.

این نویسنده تاکید کرد: ما در شرایط اقتصادی موجود بزرگترین سریال را در حوزه جرائم سایبری تولید کردیم که بسیار کار دشواری بود و امیدوارم با حل مشکلات اقتصادی نسخه های بعدی این سریال حتی حرفه ای تر از نسخه موجود باشند.
گفتنی است سریال تلویزیونی " هوش سیاه2" محصول گروه علمی ـ فرهنگی سیمافیلم هر شب ساعت 20:45 از شبکه سوم سیما پخش می شود.

بازیگر برنده اسکار ۲۰۱۳ بازیگر «قایق نجات» می‌شود +‌خلاصه داستان

$
0
0

آنا هاتاوی علاوه بر ایفای نقش در فیلم سینمایی «قایق نجات» به عنوان تهیه‌کننده نیز در این پروژه فعالیت می‌کند.

آنا هاتاوی؛ بازیگر برنده جایزه اسکار فیلم سینمایی «بینوایان» (Les Miserables) در جدیدترین پروژه سینمایی خود در فیلم سینمایی «قایق نجات» (The Lifeboat) ایفای نقش می‌کند.

بنابر گزارش هالیوود ریپورتر، «قایق نجات» براساس کتابی نوشته شارلوت روگان که حق امتیاز آن توسط «فوکس فیچرز» و «ورکینگ تایتل» خریداری شده است، ساخته می‌شود و هاتاوی علاوه بر بازی در این فیلم سینمایی تهیه‌کننده آن نیز هست.

«قایق نجات» داستان زنی به نام گریس وینتر را به تصویر می‌کشد که به دلیل جنایتی در سال 1914 میلادی محاکمه می‌شود. این زن جوان تازه ازدواج کرده است و در دادگاه تعریف می‌کند که چگونه با کمک همسرش و یک قایق نجات از کشتی که در حال غرق شدن بود نجات یافته است. اما مسئله مبهم این است که مردم زیادی در قایق بوده‌اند که همه آن نجات یافتگان سریعا از خلاص شدن از دست چند فرد خاص حرف می‌زنند.

ویلیام برویلز جونیور فیلمنامه «قایق نجات» را می‌نویسد و تیم بوان، اریک فلنر، لیزا چیسین، سوزان بایمل و بن فورکنر نیز دیگر تهیه‌کنندگان این فیلم سینمایی هستند.

هنوز نام هیچ کارگردانی برای ساخت فیلم سینمایی «قایق نجات» منتشر نشده است.

هاتاوی که برای بازی در فیلم سینمایی «بینوایان» موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شده است، پیش از این در فیلم‌های سینمایی برجسته‌ای مانند «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» (The Dark Knight Rises)، «شیطان پرادا می‌پوشد» (The Devil Wears Prada) و «راشل ازدواج می‌کند» (Rachel Getting Married) ایفای نقش کرده است.

«سید داوود میرباقری»گارگردان سریال های بزرگ ایران رو به ساخت فیلم طنز

$
0
0

سریال جدید «سید داوود میرباقری» با نام موقت «شش گوش» و با مضمونی طنز کلید خورد.

مجموعه جدیدی که میرباقری آن را به تازگی در تهران کلید زده، از مضمونی طنز برخوردار است و برای پخش در شبکه نمایش خانگی تولید می‌شود.

بنا بر این گزارش، فرهاد اصلانی، محسن تنابنده، احمد مهران فر، سیروس گرجستانی، شهرام حقیقت دوست، مرجانه گلچین، طناز طباطبایی، حمید آذرنگ و علیرضا جعفری بازیگران اصلی این سریال هستند.

عبدالله اسکندری طراحی گریم و عظیم جوانروح مدیریت تصویر پروژه را برعهده دارند. این سریال قرار است از شبکه نمایش خانگی عرضه شود و مسعود پاکدل و مهران برومند نیز به طور مشترک به عنوان تهیه کنندگان این اثر معرفی شده‌اند در حالی که میرباقری با مشارکت موسسه پاسارگاد مجوز ساخت این اثر را به عنوان تهیه کننده دریافت کرده است.

آخرین فعالیت داود میرباقری در تلویزیون به عنوان مشاور در مجموعه تلویزیونی «یلدا» به کارگردانی حسن میرباقری بود.

سید داود میرباقری نیز پیش از این ساخت مجموعه‌های تلویزیونی «مختارنامه»، «معصومیت از دست رفته»، «امام علی(ع)»، «رعنا»، «گرگ‌ها» و فیلم‌های سینمایی «آدم برفی»، «ساحره» و «مسافر ری» را در کارنامه دارد.

یکی از قدیمی‌ترین سینمای تهران لوکیشن‌ اصلی فیلم جدید مسعود کیمیایی شد

$
0
0

یکی از قدیمی‌ترین سینمای تهران لوکیشن‌های اصلی فیلم سینمایی «عرق سرد» به کارگردانی مسعود کیمیایی است. سینما رودکی (متروپل سابق) در خیابان لاله‌زار برای فیلمبرداری «عرق سرد» فیلم جدید مسعود کیمیایی توسط کیوان مقدم طراح صحنه و لباس در حال بازسازی و مرمت است. این بنا با قدمتی حدودا 70 ساله یکی از بهترین آثار وارطان هوانسیان معمار دهه 1320 محسوب می‌شود.

سینما متروپل در سال 1325 با فیلم «نگهبان مبارز» آغاز به کار کرد. این سینما پس از انقلاب هم فعال بود و در 1387 تعطیل شد.
با اتمام کار بازسازی و مرمت سینما متروپل توسط گروه طراحی، فیلمبرداری «عرق سرد» در این سینما آغاز می‌شود. برای نخستین بار است این سینما لوکیشن یک فیلم سینمایی می‌شود.

بنا به این گزارش، محمدرضا فروتن به جمع بازیگران «عرق سرد» فیلم تازه مسعود کیمیایی پیوست. این بازیگر پیش از این در فیلم‌هایی چون «مرسدس»، «فریاد»، «اعتراض»، «سربازهای جمعه» و «محاکمه در خیابان» با کیمیایی همکاری کرد و این ششمین همکاری‌اش با این فیلمساز سرشناس به حساب می‌آید. پولاد کیمیایی و مهناز افشار دیگر بازیگران اصلی این فیلم هستند.

فیلمی که کیمیایی نگارش آن را بر عهده داشته، داستان دو جوان را روایت می کند که یک شب در یک باشگاه بیلیارد با زنی روبرو می شوند و در دو راهی تصمیم قرار می گیرند.
مدیریت فیلمبرداری «عرق سرد» را علیرضا زرین‌دست به عهده دارد. علیرضا شمس برنامه‌ریز و تینا پاکروان مدیر تولید این پروژه هستند.

نگاهی کلی به تمام فیلم‌هایی که می‌توانند نماینده ایران در اسکار 2014 باشند

$
0
0

در حالی کمتر از چهار ماه به زمان معرفی نماینده سینمای ایران به هشتاد و ششمین دوره مراسم اسکار زمان باقی است که با توجه به تغییر و تحول در مدیریت سینمای ایران باید دید چه فیلمی و با چه نگاهی برای اسکار انتخاب خواهد شد.

براساس اعلام آکادمی اسکار کشورهای که قصد معرفی نماینده‌ای به بخش فیلم‌های خارجی زبان یا انگلیسی زبان هشتادو ششمین دوره مراسم اسکار را دارند باید تا ساعت 5 بعدازظهر 9 مهر ماه نماینده خود را به آکادمی اسکار معرفی کنند.

براساس قوانین اسکار یکی از مهمترین شروط برای معرفی فیلم به اسکار اکران و تنها فیلم‌هایی می توانند برای رقابت بر سر مهمترین جایزه سینمایی جهان انتخاب شوند که در یک فاصله زمانی یکساله به اکران عمومی در آمده باشند و با این توضیح تمامی فیلم‌هایی که در حد فاصل 9 مهر 91 تا 9 مهر 92 اکران عمومی شده باشند از شانس معرفی به بخش فیلم‌های خارجی زبان یا انگلیسی زبان هشتادو ششمین دوره مراسم اسکار برخوردار هستند.

در این گزارش نگاهی انداخته‌ایم به همه آنچه سینمای ایران برای معرفی به اسکار در دست دارد.البته لازم به ذکر است که این فیلم‌ها کل اندوخته خوب و بد سینما برای ارسال به اسکار است و آوردن نام آنها به معنای تایید این فیلم‌ها نیست.


اکران شده‌ها:

91


بغض، بوسیدن روی ماه، من همسرش هستم، اختاپوس (آهوی پیشونی سفید)، یکی می‌خواد باهات حرف بزنه، آینه‌های روبرو، یک فراری از بگبو، همبازی، سلام بر فرشتگان، پیمان، پنهان، میگرن، من مادر هستم، بی خود و بی جهت، زندگی خصوصی آقا و خانم میم، شور شیرین، پذیرایی ساده،گیرنده، من و زیبا، دوباره با هم، آدم آهنی، کریستال، پله آخر، یک سطر واقعیت، اینجا... آخر دنیا

92

رسوایی، حوض نقاشی، تهران1500، برف روی کاج‌ها، چه خوبه که برگشتی، گذشته، تلفن همراه رئیس جمهور، رژیم طلایی، قاعده تصادف، یکی برای همه، بی تابی بیتا، آقای الف، ملکه، خودزنی، زن  مرد  زندگی، بازنشسته‌ها، زبان مادری، گلوگاه

اکران آینده:

گهواره‌ای برای مادر، یک مرد یک شهر، دهلیز، هیس!دخترها فریاد نمی‌زنند، جابه‌جا، فرزند چهارم و هیچ کجا هیچ کس


فیلم‌های آماده اکران:

پل چوبی،دربند،استرداد،پرویز، اشیاء در آنچه می‌بینید به شما نزدیکترند، عقاب صحرا، کلاس هنرپیشگی، گام‌های شیدایی(غریبه)، زیباتر از زندگی، روز روشن، خسته نباشید،تاج محل،خاک و مرجان، آفتاب مهتاب زمین، گناهکاران، ترنج، بشارت به یک شهروند هزاره سوم، سر به مهر، برلین 7-، خاکستر و برف، آسمان زرد کم عمق، جیب بر خیابان جنوبی، ابرهای ارغوانی، سیزده، همه چیز برای فروش،دلتنگی‌های عاشقانه،ساکن خانه چوبی، به خاطر پونه، شیر تو شیر، اکباتان، روییدن در باد، یک روز دیگر، کوچه ملی، در انتظار معجزه، محرمانه تهران، پرواز بادبادک‌ها، بیداری،مادر پاییزی، خانه امن است، باد و مه، مصائب چارلی، ترانه کوچک من، پرواز مرغابی‌ها، دوباره پرواز کن، آسمان محبوب

فیلم‌های آماده اکران اما بدون پروانه نمایش:

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو، آشغالهای دوست داشتنی،آمین خواهیم گفت،خرس،خانه پدری، گزارش یک جشن،پری ناز،خیابان‌های آرام،زادبوم

فیلم‌های در مرحله تولید:

چ، محمد (ص)، مهمان داریم، برف، لاله، رنج و سرمستی، ماهی و گربه، ملبورن،شاباش، فرش قرمز،آتیش بازی، زندگی دوگانه فیروز،

همه داشته‌های سینمای ایران

با نگاهی به فهرست فیلم‌های بالا به خوبی می‌توان دریافت که سینمای ایران برای معرفی نماینده خود به اسکار امسال دستش چندان پر نیست. هرچند در این فهرست فیلم‌های بعضا خوب و استانداردی حضور دارند اما تجربه دو فیلم «بچه‌های آسمان» و «جدایی نادر از سیمین» نشان می‌دهد که برای اعضای آکادمی اسکار صرفا فیلم‌هایی جذاب هستند که به بیان معضلی اجتماعی فرا ملی بپردازند و شاید به همین علت بود که سال گذشته بسیاری از کارشناسان عنوان کردند اگر سینمای ایران اسکار را تحریم نمی‌کرد حتی فیلم شایسته و زیبای «یه حبه قند» میرکریمی شانس چندانی برای دستیابی به دومین اسکار سینمای ایران نداشت.

همانطور که در ابتدای گزارش هم اشاره شد امسال فیلم‌هایی می‌توانند به آکادمی اسکار معرفی شوند که در حد فاصل 9 مهر 91 تا 9 مهر 92 اکران شده باشند و 25 فیلم از سال 91 و با احتساب اکران عید فطر 25 فیلم نیز از شانس انتخاب شدن برای معرفی به اسکار برخوردار هستند.

البته در این بین 45 فیلم نیز شرایط اکران را دارند و می‌توانند با ثبت قرار داد اکران خود تا تاریخ 9 مهر در بین‌ فیلم‌هایی واجد شرایط قرار گیرند، البته تجربه فیلم «بدرود بغداد» نیز ثابت کرده که اگر فیلمی مدنظر مدیران دولتی باشد می‌توانند با اکران محدود در یک شهرستان یا چند سالن سینما شرایط لازم را بدست بیاورند و با این حساب فیلم‌هایی که با مشکل مجوز نمایش مواجه هستند و یا هنوز مراحل فنی آنها به پایان نرسیده نیز در این فهرست قرار می‌گیرند.

بنابراین با نگاهی کلی به فهرست فیلم‌های ایرانی می‌توان گفت که در حال حاضر بیش از 100 فیلم سینمایی هستند که شرایط لازم را برای بررسی توسط هیات انتخاب فیلم‌های ایرانی برای معرفی به اسکار دارند و باید دید نوع نگاه این هیات در آینده چگونه خواهند بود.


لعیا زنگنه در لباس نظامی در فیلم "خیابان های آرام" + عکس

شانس نامزدی فیلم جدید «اصغر فرهادی» برای اسکار 2014 چقدر است؟

$
0
0

آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا اعلام کرد
"آبی گرم ترین رنگ است" نمی تواند در اسکار۲۰۱۴ شرکت کند.

وقتی "آبی گرم
ترین رنگ است" برنده نخل طلا شد شاید خیلی ها توقع داشتند تا این فیلم مثل "عشق"
ساخته تحسین بر انگیز میشایل هانکه نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در سال 2014
شود. اما ظاهرا این مهم، رخ نخواهد داد.

این فیلم که محصول سینمای فرانسه
است 9 اکتبر 2013 برای اکران در خاک فرانسه روی پرده خواهد رفت. طبق قوانین آکادمی
تنها فیلم هایی می توانند در بخش بهترین فیلم خارجی زبان حاضر باشند که تا پایان
ماه سپتامبر در کشور مبدا اکران شوند. این درحالی است که مسئولان کمپانی ساندنس
سلکت که مسئول اکران فیلم هستند، هیچ برنامه ای برای تغییر تاریخ روی پرده رفتن
فیلم ندارند. البته آنها فیلمشان را برای مراسم گولدن گلوب و حلقه های منتقدان که
از قوانین آکادمی پیروی نمی کنند خواهند فرستاد اما برنامه ای برای نگه داشتن
فیلمشان برای اسکار 2015 ندارند.( اگر بخواهند آبی گرم ترین رنگ است را در بخش
بهترین فیلم خارجی زبان حاضر کنند باید برای اسکار سال 2015 آماده اش کنند.) چرا که
این کار برای آنها صرفه اقتصادی و منطقی خاصی ندارد. البته مسئولان کمپانی ساندنس
سلکت تصمیم گرفته اند تا نسخه هایی از فیلم را برای اعضای آکادمی ارسال کنند تا
بلکه این فیلم برای بخش های "کارگردانی"، "فیلمنامه" و "بازیگری" نامزد اسکار
شود.

البته هنوز در مورد فیلم جایگزین سینمای فرانسه برای مراسم اسکار امسال
صحبتی نشده است اما به نظر می رسد از حالا به بعد "گذشته" ساخته اصغر فرهادی شانس
مناسبی برای حضور در اسکار داشته باشد. چرا که این فیلم محصول فرانسه است و اکرانش
هم درست بعد از جشنواره بین المللی فیلم کن بود و همه این ها باعث می شود شرایط
حضور در اسکار را به عنوان نماینده فرانسه داشته باشد.

فرهاد اصلانی با ظاهری کاملا متفاوت در خیابان + عکس

$
0
0

فرهاداصلانی در تازه ترین فیلم فریدون جیرانی به نام خواب زده ها

شهاب حسینی و پسرش! +‌عکس

$
0
0

شهاب حسینی و پسرش

 

گفت‌وگو با بازیگر نقش ابن‌ملجم در سریال امام علی(ع)

$
0
0
 
ایفای نقش های منفی و منفور تاریخی که ما به ازا حقیقی دارند، از سوی برخی بازیگران کار راحتی نیست. نقشی که مردم نسبت به فرد حقیقی حتی در جاهایی نفرت دارند و علی رغم اینکه در برخی آثار نقش های منفی دوست داشتنی می شوند، این نقش هیچ گاه دوست داشتنی نخواهد شد و حتی گاهی خون غیرت و تعصب را هم به جوش می آورد.

یکی از این آدم ها که هیچ وقت در طول تاریخ برای شیعیان دوست داشتنی نخواهد بود و همواره مورد لعن و نفرین نیز بوده و هست، «ابن ملجم مرادی» قاتل حضرت علی(ع) پیشوای شیعیان جهان است. حال تصور کنید یک بازیگر بخواهد نقش این فرد ملعون را ایفا کند و داغ دل میلیون ها شیعه را دوباره تازه کند هرچند که یادآوری و روایت مظلومیت رفته بر حضرت (ع) باشد.

یکی از افرادی که این ریسک را پذیرفت و توانست در قالب یکی از منفورترین چهره های تاریخی که همان ابن ملجم مرادی است، قرار بگیرد، «کریم اکبری مبارکه» بازیگر کم کاری است که بعد از حدود 15 سال هنوز مردم او را به اسم ابن ملجم می شناسند. با او خاطرات حضورش در سریال امام علی(ع) و چگونگی ایفای این نقش را مرور کرده ایم که در ادامه می خوانید:

 

**یکی از مهمترین نقش هایی که شما ایفا کرده اید، ابن ملجم مرادی بوده است که الان هم بیشتر شما را به واسطه ایفای نقش می شناسند، چه شد در آن مقطع زمانی آقای میرباقری از شما دعوت کردند و مواجه شما با این نقش چه بود؟

-من در حال بالا رفتن از پله های ساختمان تولید سازمان صداوسیما بودم و آقای میرباقری در حال پایین آمدن بودند که آنجا من را دید و گفت ریش هایت را نزن و بگذار بماند من با تو کار دارم. من هم گفتم چشم.

**آن موقع شما از چیزی اطلاع نداشتید؟

-خیر. به هیچ عنوان. کاملا اتفاقی هم را دیدیم. آن روز هم چیزی نگفتند. من آن موقع سر کار آقای بیضایی بودم. گفتم چشم. من یک ماه دیگر کارم تمام می شود و دیگر ریش هایم را نمی زنم. البته من آن موقع بیشتر دستیاری می کردم و کمتر بازی می کردم.

گذشت تا اینکه یک روز دیدم نامه ای روی تابلو زده اند در اداره تئاتر که این اسامی بیایند تله فیلم (سیمافیلم) که از طرف آقای میرباقری بود. من هم گفتم حتما سریالی که می خواهد بسازد عوض شده و نرفتم... گفتم در آمپاس قرارش ندهم. گفتم شاید قبلا کار دیگری میخواسته بسازد و حالا تصمیمش عوض شده و قصد ساخت سریال امام علی(ع) را دارد. من هم که چشمهایم رنگی است و به درد عربستان نمی خورم. بعد از مدتی دوباره یک نامه دیگر زدند که اسم چند نفر همراه با اسم من بود تا برویم پیش اقای میرباقری. وقتی رفتم گفت چرا الان می آیی؟ من اولین نفر به تو گفتم. من هم گفتم داوود جان من فکر می کردم شما قبلا میخواستی یک کار دیگر انجام بدهی، الان هم که سریال امام علی(ع) را میسازی، نمی خواستم شما را تحت فشار قرار بدهم. چون رنگ چشمهای من به درد کار شما نمی خورد. گفت نه... من همان موقع که گفتم می دانستم تو را برای چه نقشی میخواهم. من هم گفتم ببخشید... بهتر بود که من همان بار اول می آمدم و از شما کسب تکلیف می کردم.

 **همان موقع نقش را به شما گفتند؟

-نه. چند جلد کتاب به من داد و گفت ببر این ها را بخوان و بعد بیا با هم صحبت کنیم.

**خاطرتان هست چه کتاب هایی بود؟

 

-راجع به امام علی(ع) بود. 6 جلد کتاب راجع به این شخصیت بزرگوار بود که هر کدام را یک نفر ترجمه کرده بود. کتاب ها را کلی خواندم و روی شخصیت خاصی نُت برداری نکردم. بعد هم گفتم چه نقشی را برای من در نظر گرفته ای؟ با آقای شریفی نیا هر دو به من خندیدند. گفت حالا به تو می گویم. هفته بعد که رفتم، دوباره گفتم که چه نقشی قرار است بازی کنم؟ گفت ابن ملجم مرادی... من خودم خشکم زد. گفتم داوود جان تو در من چه دیده ای که تصمیم گرفتی این نقش را من بازی کنم؟ نمی دانم آقای میرباقری یا آقای شریفی نیا بود که گفتند نقش دیگری برای من در نظر گرفته بودند اما به دلیل اینکه باید لنز می گذاشتم در چشمانم و آقای مؤمنی سر سریال کوچک جنگلی چشمش به خاطر لنز آسیب دیده بود، برای من یک نقش دیگر در نظر گرفتند. قبل از اینکه کار کنم، آقای میرباقری به من گفت که نقشی را بازی می کنی که به یادگار می ماند. نقش کوچک اما بزرگ...

**عکس العملتان چه بود؟

-راستش من ترسیدم برای این نقش...نقشی خاص که اصلا خیلی سخت است... ببینید وقتی که من یک نقش عام بازی می کنم، تماشاچی درباره اش می گوید که خوب است یا بد است.. اما وقتی یک نقش خاص را بازی می کنم در مقابل ابر مرد تاریخ، امکان دارد که کار را با سر بزنم زمین. این ترس را من داشتم... از خود امام علی(ع) خواستم که کمک کند تا این نقش را ایفا کنم. نمی خواستم نقش را عالی بازی کنم، می خواستم 50، 50 باشد... سه روز قبل از اینکه بروم جلوی دوربین خدا را گواه می گیرم که خواب نداشتم. آن موقع در بندر عباس فیلمبرداری می کردیم و بچه های گروه شاهد بودند که شب بیدار بودم. من این خصلت را دارم که شب قبلی که بخواهم بروم جلوی دوربین خواب راحت ندارم. سر مختارنامه هم همینطور بودم. خلاصه رفتم جلوی دوربین و اولین سکانس را گرفتیم و گفتم آقای میرباقری اگر خوب نشده بگو تا من بیشتر روی نقش کار کنم، اما او گفت نه همین طور که جلو میروی خوب است، ما هم حواسمان هست. شکر خدا حاصل هم آنچه شد که در سریال دیدید.

**وقتی فهمیدید که شما قرار است نقش ابن ملجم را بازی کنید، به آقای میرباقری نگفتید که من این نقش را بازی نمی کنم؟

-من چون فارغ التحصیل نمایش هستم، برایم هضم شده است. اما خوب... هیچکس بدش نمی آید که نقش مثبت بازی کند.

**نقش ابن ملجم با نقش های منفی تفاوت دارد، شیعیان نسبت به امام علی(ع) دلبستگی خاصی دارند و قطعا به همان نسبت از قاتل ایشان تنفر دارند. همین موضوع باعث می شود که بازیگر این شخصیت منفور تاریخی قطعا کمی با تأمل ایفای این نقش را بپذیرد.

-چون ما بازیگر هستیم، لم این طور بازی کردن ها را بلدیم. اگر 50 سال پیش بود شاید من پس از ایفای نقش ابن ملجم دیگر نمی توانستم در خیابان راه بروم. ولی به خاطر پشت صحنه هایی که پخش می شود، مردم می فهمند که دزد و پلیس با هم غذا می خورند و می فهمند که فیلم است. بله... در گذشته افرادی که در تعزیه نقش شمر را بازی می کردند، گاهی وقت ها قصد جانش را می کردند. من خودم در محله سید اسماعیل حدود 52 الی 53 سال پیش که تعزیه می رفتم، می دیدم که برخی قصد جان بازیگر شمر را می کردند و مردم او را فراری می دادند. مردم تا این حد خونشان به جوش می آمد. آن تعزیه در تهران ممنوع شد و گروهش آن را در روستای رامشه برگزار می کنند اما دیگر مردم آن تعصب قبل را ندارند. چون متوجه شده اند که آن طرف هنرپیشه است.

**وقتی با خانواده تان مطرح کردید که قرار است این نقش را ایفا کنید، چه واکنشی نشان دادند؟

-مادرم خیلی ناراحت شد. گفت نقش یکی از سربازان حضرت علی (ع) را بازی می کردی. گفت چرا بین همه این نقش ها این را انتخاب کردی مادر؟ گفتم که مادر آقای میرباقری گفتند که این نقش را بازی کنم.

**قبلا هم با آقای میرباقری همکاری کرده بودید؟

-بله. قبلا کار گرگ ها خاکستری نیستند را برای ایشان کار کرده بودم که مال حدود 30 سال پیش است. خلاصه اینکه من هم دوست داشتم یک نقش مثبت بازی کنم ولی هم رنگ چشمم اجازه نمی داد که لنز گذاشتم که آن هم باز کمی مشخص است.

**وقتی کار رفت روی آنتن، برخورد مردم با شما چه بود؟

-اولین بار سرچشمه بودم. سوار مینی بوس بودم که پیاده شدم و علی رغم اینکه چهره ام را تغییر داده بودم، یک نفر من را شناخت و گفت خسته نباشی و از طرف من به آقای میرباقری هم خسته نباشید بگویید. خوشبختانه برخورد بدی با من نشد.

**صحنه های مربوط به شهادت امام علی(ع) در سریال بسیار تاثیرگذار است، حس و حال شما مخصوصا زمانی که بخش مربوط به ضربت زدن را ایفا کردید چه بود؟

-فقط به انجام کارم به نحو احسن فکر می کردم. چون من با ایفای این نقش مظلومیت امام علی(ع) را بیشتر نشان دادم. هر قدر من روی نقش مرادی کار می کردم، قطعا مظلومیت امام علی(ع) بیشتر مشخص بود. در تاریخ داریم که آمده بعد از شهادت مولا، بعضی می گفتند که مگر مولا نماز می خوانده است؟ تا این حد جو علیه ایشان بود. حتی وقتی که ابن ملجم می بیند که امام علی(ع) شبانه در حال تقسیم کردن نان است، از رأی خود برمی گردد اما وقتی بین عشق زمینی و عشق آسمانی می ماند، عشق زمینی را انتخاب می کند و می لغزد. یک جا هم گله می کند که می گوید این مزد دعا و عبادت من نیست.

**شخصیت این ملجم مرادی منبع تاریخی داشت که شما درباره اش تحقیق کنید و بیشتر بشناسیدش؟

-بله. او هم در تاریخ است. مدرس قرآن بوده، صوت خوبی داشته، خیلی زیبا بوده و خیلی هم با خدا بوده است ولی از فرط مذهبی بودن بسیار از آن سوی بام می افتد که ما نمونه آن را در جامعه امروز قبلا دیدیم.

**همکاری شما با آقای میرباقری از این سریال ادامه پیدا کرد تا به مختارنامه رسید؟

-بله. وقتی من دفتر آقای فلاح سر کار آقای بلوچی دستیار بودم، قرار بود مختارنامه کلید بخورد. رفتم آقای میرباقری دو ورقه به من داد. من آن را خواندم. سر این کار شب به شب متن ها را به ما می دادند، تمرین می کردیم و صبح می رفتیم جلوی دوربین. من در کتاب خواندم که بن شمیل مورد تائید امام سجاد(ع)بوده است. او به مشورت اهمیت میداده و البته به خاطر یک مشاور بدی که داشت، کمر قیام مختار را شکست.

**شما در دو سریال تاریخی با آقای میرباقری همراه بودید، به نظرتان ساخت سریال امام علی(ع) با ساخت مختارنامه چه تفاوت هایی داشت؟

-خیلی. ببینید سریال امام علی(ع) درباره ایشان بود. ما نه کلامی از ایشان داشتیم، نه تصویری و مدام افراد دیگر درباره حضرت صحبت می کردند. یا عمار سخن می گفت، یا مالک اشتر و نقل قول بود. اما در مختارنامه، مختار خود صحبت می کند و کاری که آقای میرباقری در اینجا انجام داد کار عظیمی بود و به نظرم سالها باید بگذرد تا کار دیگری شبیه مختارنامه ساخته شود. آقای میرباقری سر این کار خیلی زحمت کشیدند.

**یک نکته مهم دیگر این است که در تولید سریال مختارنامه، امکانات خیلی بیشتر و بهتر از زمان تولید سریال امام علی(ع) بود.

-بله. خوب امروز اگر کسی بخواهد کار کند، از ابزار و امکانات جدیدی که آمده استفاده می کند. هرچند که ابزاری که ما امروز استفاده می کنیم، 30 سال پیش در بیرون از مملکت استفاده می شده است و در حقیقت برای ما جدید است.

**زمانی که بلند می شوید تا ضربه را بزنید، کسی را آنجا نشانده بودند که شما طبیعی تر ایفای نقش کنید یا خیر؟

-عرض کنم، از آنجایی که بلند شدم تا ضربه را بزنم تا جایی که ضربه را می زنم، سه ماه فاصله دارد. حرکت که می کنم، شمشیر را بالا می برم یک پلان است و تمام می شود، کات می خورد... سه ماه بعد ضربه را می زنم. چون باید سقف لوکیشن را آجر کاری می کردند بعد من آمدم و این پلان را گرفتم. یک خاطره ای هم دارم... آن سالها در ماه رمضان کار می کردیم و آقای میرباقری آمد و گفت کریم جان برای اینکه بیشتر حس بگیری و در نقشت فرو بروی میخوام ضربت زدن را بگذارم سحر روز 19 رمضان.گفتم به خدا قسم محال است که بیایم سر فیلمبرداری. آقای میرباقری هم گفتند شوخی کردم و میخواستم ببینم این حرف را بزنم چه میگویی. گفتم اصلا خودم دیوانه میشوم داوود جان. او هم گفت نه. گذاشتند ماه رمضان تمام شد و دو ماه بعد گرفتند.

**در مدت سه ماهی که اشاره کردید، توانستید فضای حسی خودتان را دوباره شبیه به هم در بیاورید؟

-در این قضایا منشی صحنه کمک می کند. در آن حال و هوا هم چند بار تکرار که میکنی حس نزدیک می شود.

**در نهایت روزی که ضربه را می زنید، کسی آنجا نبود که شما مثلا ضربه را به او وارد کنید.

-نه. هیچکس نبود. فقط دوربین بود. مازیار پرتو پشت دوربین بود و من ضربه را به سمت دوربین فرود آوردم.

**این ماجرا و ایفای نقش ابن ملجم بعد روی شما تاثیر نگذاشت که بخواهید روی بحث دین و مذهب بیشتر متمرکز شوید؟

-من فکر می کنم که این کاری که من کردم هر وقت مردم من را می بینند، یاد مولایمان حضرت علی(ع) می افتند و ثوابی که می برند، بخشی متعلق به من است. چون من باعث شدم یاد مولا علی(ع) بیفتند. می توانم بگویم 99 درصد من را با ایفای این نقش می شناسند.

**هنوز بعد از گذشت سالهای بسیار شما بابت حضور در سریال امام علی(ع) عکس العمل از سوی مردم می بینید؟

-بله. به شوخی می گویند چرا مولای ما را شهید کردی؟ در حقیقت جمله هایی می گویند که بفهمانند من را شناخته اند.

**با اینکه کمتر جلوی دوربین رفته اید ولی کاملا برای مردم شناخته شده هستید.

-به خاطر همین ابن ملجم مرادی است.چون شخصیت خاص است مثلا آقای ارجمند که از هنرمندان بسیار خوب کشورمان هستند و نقش های بسیاری بازی کرده اند، بیشتر به اسم مالک اشتر شناخته می شوند.

Viewing all 233 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>