Quantcast
Channel: اسکار
Viewing all 233 articles
Browse latest View live

فهرست برندگان سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر

$
0
0

برگزیدگان بخش‌های مختلف سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در مراسم اختتامیه این جشنواره در برج میلاد معرفی شدند.

فیلم «استرداد» محصول بنیاد سینمایی فارابی به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد.

برگزیدگان بخش «سودای سیمرغ» جشنواره فیلم فجر بدین شرح است:


بهترین بازیگر نقش مکمل زن

پگاه آهنگرانی (دربند)

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد

رامبد جوان (گناهکاران)

بهترین بازیگر نقش اول زن

هانیه توسلی (دهلیز)

بهترین بازیگر نقش اول مرد

حمید فرخ نژاد (استرداد)


فیلمنامه

بهنام بهزادی (قاعده تصادف)


کارگردانی

پرویز شهبازی (دربند)


بهترین فیلم


استرداد (محسن آقا علی اکبری/ بنیاد سینمایی فارابی)

جلوه‌های ویژه میدانی

محسن روزبهانی (استرداد)


جلوه‌های ویژه بصری

بهنام خاکسار (عقاب صحرا)


صداگذاری

محمد رضا دلپاک (برلین منفی 7)

جایزه ویژه هیئت داوران: تقدیم می‌شود به علیرضا داودنژاد کارگردان «کلاس هنرپشگی» به خاطر حضور نجیبانه مستمر و پرتلاش در راستای اعتلا و تکریم محیط خانواده ایرانی.

جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران (سودای سیمرغ):

منوچهر محمدی به خاطر فیلم حوض نقاشی

جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران (سودای سیمرغ):

پوران درخشنده به خاطر فیلم هیس... دخترها فریاد نمی زنند.

جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بخش بین الملل:

بهنام بهزادی به خاطر فیلم قاعده تصادف.

جایزه ملی: تقدیم می‌شود به خانم انسیه شاه حسینی و آقای سید سعید سید زاده به خاطر فیلم زیباتر از زندگی.




صدابرداری

نجفی / دانشمند (قاعده تصادف)


طراحی صحنه و لباس

آتوسا قلمفرسایی (حوض نقاشی)


چهره پردازی

امیر اسکندری (رسوایی)


تدوین

بهرام دهقان (آسمان زرد کم‌عمق)

بهرام دهقان (استرداد)

موسیقی

حامد ثابت (برلین منفی 7)

فیلمبرداری

هومن بهمنش (دربند)


ممعرفی سریال نوروزی داریوش فرهنگ +‌عکس

$
0
0

سریال «جشن تولد» به کارگردانی «داریوش فرهنگ» محصول سیمافیلم به نیمه رسید.

بنا بر این گزارش، این مجموعه که برای پخش در ایام نوروز در حال تولید است با درونمایه طنز درباره دو خانواده کاشانی است که یکی از این دو خانواده در کار گلاب و دیگری در کار فرش است اما پیدا شدن تعهدنامه‌ای که 40 سال پیش توسط بزرگ این دو خانواده تنظیم شده است ماجراهایی را برای اعضای این خانواده‌ها به وجود می‌آورد.

در کنار قصه اصلی در این سریال به آئین‌ها و سنت‌های نوروز نیز پرداخته می‌شود.

 

احمد زالی تهیه کننده این سریال با اعلام این خبر گفت: تمام صحنه‌های مربوط به لوکیشن خانه لطف الله (فرهاد آئیش) به پایان رسیده و به زودی وارد فاز دوم تصویربرداری خواهیم شد.

وی افزود: در فاز دوم 25 لوکیشن خواهیم داشت که خانه بروجردی‌ها، باغ فین کاشان، تیمچه امین دوله بازار کاشان، پرورشگاه و تپه‌های سیلک از جمله این لوکیشن‌ها هستند.

این تهیه کننده اذعان داشت: تلاش شبانه روزی عوامل گروه در جهت رساندن این مجموعه به آنتن نوروزی است.

زالی اذعان داشت: در حال حاضر حامد رضی و روزبه کلباسی در حال تدوین همزمان کار هستند.

فرهاد آئیش، پرویز فلاحی‌پور، محمد عمرانی، فریده سپاه منصور، ارژنگ امیر فضلی، کاوه خداشناس، هدی زین العابدین، ناصر گیتی‌جاه، افسانه ناصری، منوچهر علیپور، خسرو احمدی، شکوفه هاشمیان، فرحناز منافی ظاهر، مسعود سخایی، مریم سرمدی، علی دستان‌پور و علیرضا عسگری بازیگران این مجموعه هستند.

چهره پردازی این مجموعه را مهری شیرازی یکی از پیشکسوتان عرصه چهره پردازی سینما و تلویزیون بر عهده دارد که امسال در سی یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر مورد تقدیر قرار گرفت.

عوامل پشت دوربین مجموعه «جشن تولد» عبارتند از: نویسندگان فیلمنامه: مهدی بهپور، مجید آسودگان، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: سیدعلی هاشمی، دستیار دوم کارگردان: محسن میرزایی، مدیر تولید: عباس دقاقی، جانشین تولید: ایلیا مهرعلیزاده، مدیر تصویربرداری: شهرام نجاریان، دستیاران تصویر: محمد جعفرپور، میثم ریزه سرایی نظیمی، صدابردار: محمد کیان ارثی، دستیاران صدا: حسام مژده‌ای‌نیا، علی صادقی، طراح صحنه و لباس: پیام حسین سوری، طراح چهره پردازی: مهری شیرازی، منشی صحنه : سهیلا کاشفی، اجرای گریم: آیدین فرضی، آرش نصر، هادی لطفی، آیدا فرشادی، میر تدارکات: مهدی بخشش، جلوه‌های ویژه: حمید رسولیان، صداگذاری و ترکیب صدا: حامد رضی، عکس: مهدی دلخواسته، امید مسعودفر، تصویربردار پشت صحنه: محمد تامینی.

«جشن تولد» در 14 قسمت 48 دقیقه‌ای در گروه اجتماعی سیمافیلم تولید می‌شود.

حضور بازیگر محبوب مجموعه لاست در یک سریال دیگر

$
0
0

جاش هالووی بازیگر مشهور مجموعه تلویزیونی "لاست" در یک درام تلویزیونی با عنوان "هوش" بازی می‌کند.

هالووی در این مجموعه در نقش یک مامور از گروه سیل ظاهر می‌شود و به این ترتیب این بازیگر بار دیگر به صفحه کوچک تلویزیون باز می‌گردد.

این درام بر موضوع گروه سایبری آمریکا تمرکز دارد؛ واحدی که  یک مامور با توانایی‌های ویژه در مرکز آن قرار دارد. این مامور به مدد یک میکروچیپ که در مغزش کارگذاشته شده، از توانایی های ویژه ای برخوردار شده است.

هالووی در این فیلم  در نقش گابریل بلک و افسر این گروه بازی می کند.

مایکل زاتسمن کار نوشتن فیلمنامه این مجموعه را برعهده دارد و دیوید زیمل آن را کارگردانی می کند. این مجموعه از محصولات تلویزیون سی.بی.اس است.

هالووی پس از بازی در نقش سایر در سریال "لاست" در سریال دیگری ظاهر نشد اما در فیلم های "ماموریت غیر ممکن" در سال 2011 و "نبرد سال" که امسال اکران می شود، ایفای نقش کرد. یک فیلم دیگر از او نیز باری اکران در سال 2014 آماده شده که "ده" نام دارد.  او متولد 1969 در سن حوزه کالیفرنیا است.

جدیدترین عکس های قسمت دوم سریال پایتخت

$
0
0

سازندگان مجموعه تلویزیونی «پایتخت۲» برای ادامه تصویربرداری از شیرگاه به تهران آمدند.

مجموعه نوروزی «پایتخت2» مدتی پیش در شیرگاه یکی از شهرهای شمالی کشورمان کلید خورد و پس از پایان تصویربرداری این بخش‌ها، گروه سازنده برای ادامه تصویر به تهران آمدند.

تفاوت  این مجموعه با سال گذشته اش این است که کامیون ارسطو بجای اسباب و اثاثیه نقی، گنبد و گلدسته پیش ساخته ای را حمل می کند که قرار است از شمال به جنوب برده شود.

بنا بر این گزارش، سیروس مقدم و گروهش در تهران به لوکیشن‌هایی نظیر خانه سالمندان خواهند رفت و در ادامه نیز به جنوب کشور و قشم خواهند رفت.

سری دوم مجموعه پایتخت به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی الهام غفوری اواسط دی امسال در شهر شیرگاه استان مازندران کلید خورد. تدوین همزمان سریال را نیز خشایار موحدیان و سعید سیاح آغاز کرده‌اند.

پایتخت 2 که به کارگردانی سیروس مقدم و برای پخش نوروزی از شبکه یک ساخته می شود مانند سری اولش حول محور خانواده نقی می چرخد اما این بار سفر نقی و خانواده‌اش را نه به تهران بلکه از یکی از شمالی‌ترین شهرهای کشور به قشم در جنوبی‌ترین منطقه کشور و آشنایی آنها با فرهنگ و آداب و رسوم اقوام مختلف ایران را به تصویر می‌کشد.

 

تفاوت دیگر این مجموعه با سال گذشته اش این است که کامیون ارسطو بجای اسباب و اثاثیه نقی، گنبد و گلدسته پیش ساخته ای را حمل می کند که قرار است از شمال به جنوب برده شود.

 

فعالیت های فوق برنامه دختر خوش سیمای هالیوود

$
0
0

زندگی جسیکا آلبا این روزها به کارهای مختلفی اختصاص یافته است. این هنرپیشه جذاب که همیشه نقش خانمی زیبا در فیلم های کمدی و اکشن را بازی می کند، اخیراً تبدیل به غول محصولات خانوادگی و دوستدار محیط زیست شده است و لقب سختکوش ترین مادر هالیوود را حفظ کرده است.

جسیکا که در حال تبلیغات برای آخرین فیلم خانوادگی خود، "فرار از کره زمین" است، در این مصاحبه درباره تأثیر انتخاب نقش های خود به عنوان یک مادر سخن می گوید و درباره دخترانش و مسائل دیگر صحبت می کند.

او درباره اینکه چگونه مادر بودن بر تصمیم او مبنی بر ساخت انیمیشنی برای کودکان تأثیرگذار است می گوید:

«اغلب اوقات سر کار می روم و دخترانم کنارم نیستند. در مورد کارهایی که در سینما انجام می دهم، درجه بندی بعضی فیلم ها مربوط به بزرگسالان است. بنابراین به هیچ وجه اجازه ندارند که آنها را تماشا کنند. البته نه برای همیشه. من همیشه به آنها می گویم نه تا وقتی شانزده سالت نشده. این مناسب نیست. ولی این فیلم فیلمی است که می توانند آن را تماشا کنند و لذت ببرند، فیلم سرگرم کننده ای است... من فکر می کنم که شخصیتم در این فیلم عالی بود. دخترم "آنر" واقعاً از آن خوشش آمد.»

درباره اینکه دخترانش از تماشای دوباره کدام فیلم ها خوششان می آید اظهار می دارد:

«آنر کمی درباره "پری دریایی کوچولو" وسواس دارد که کمی مرا اذیت می کند.»

در مورد محدوده کوتاه دقت و توجه دخترانش می گوید:

«محدوده دقت آنها صفر است. آنها مثل ماهی هستند. به هر طرف می دوند و گاهی یادشان می رود که لحظه پیش به دیوار خورده بودند، و بعد به مسیر دیگری می روند. مدام این سو و آن سو می روند. ثابت نگه داشتن توجه و دقت آنها به یک چیز دشوار است، بنابراین اگر چیزی وجود داشته باشد که توجه آنها را برای مدتی به خود جلب کند، پس آن چیز خوبی است. فیلم "فرار از کره زمین" توجه آنها را جلب کرد. حداقل توجه دختر بزرگم را جلب کرد. دختر کوچولویم فیلم را ندیده است.»

در مورد اینکه دخترانش هم همان چیزهایی را دوست داشته باشند که او در کودکی دوست داشت می گوید:

«من معتقدم وقتی خیلی کوچک هستند، شستشوی مغزی آنها بسیار آسان است. می توانید به آنها بگویید "آره، این محشره" و اگر مدام این حرف را تکرار کنید، در نهایت باور می کنند که آن چیز عالی و محشر است. حتی اگر در ابتدا از آن خوشش نیاید. گویی دنیای آنها را کنترل می کنید.»

در مورد رشد و توسعه شرکتش، The Honest Company، می گوید:

«کارمان خیلی خوب شده است. اکنون ۸۰ کارمند داریم و تازه یک سال است این شرکت را باز کرده ایم. کتابی در نوبت چاپ دارم به نام "زندگی صادقانه" (The Honest Life)... این کتاب اصولاً درباره سبک زندگی است، همچنین درباره نحوه حذف کردن مواد شیمیایی سمی از همه چیز، از رژیم زیبایی گرفته تا ساختن مهد کودک و کارهای دستی در خانه.

البته بیشتر در مورد حذف مواد شیمیایی سمی از محیط زیست و تلاش برای ایجاد محیطی برای فرزندانمان است که ریسک کمتری برای بیمار شدن آنها وجود داشته باشد. این کتاب در ماه مارس منتشر می شود و سپس برند شرکت "آنست" است که در حال معرفی ۴ محصول دیگر در همین هفته هستیم.

در مورد معرفی محصولات جدید شرکت آنست می گوید:

«اکثر آنها محصولات خانوادگی مانند شمع هستند. محصولاتی همچون شوینده پوشاک، صابون ظرفشویی، اسپری سطوح، اسپری کفپوش، شوینده توالت، حمام کف، لوسیون، روغن و غیره داریم. شمع ها بدون سم و با پایه گیاهی هستند و فتیله آنها غیرسمی است و دود سیاه ایجاد نمی کند. وقتی شمع شما دود سیاه تولید می کند، در واقع حاوی سمی است که شما نباید آن را استنشاق کنید. خانمی از شهر تگزاس آن را ابداع کرده است. او یک مادر مطلقه است. ما می خواهیم تا آنجا که ممکن است هنرمندان و افراد کاردان را از سراسر ایالات متحده استخدام کنیم.»

اما استون:‌ بازیگری یعنی کنجکاوی در زندگی خصوصی دیگران!

$
0
0

اما استون ستاره فیلم «ایزی ای» می گوید از همان اول به جز بازیگری به هیچ حرفه دیگری فکر نمی کرد اما معتقد است که اگر بازیگر نمی شد ممکن بود روزنامه نگار شود زیرا از نظر او این حرفه نزدیکترین حرفه به بازیگری است.

او گفت:« واقعیت این است که من هرگز به این فکر نکرده بودم که اگر نتوانم بازیگر شوم باید چه کار کنم و چه حرفه دیگری را باید انتخاب کنم .وقتی به هالیوود آمدم کاملا" اعتماد به نفس داشتم و مطمئن بودم که می توانم یک بازیگر شوم.»

« من واقعا" هیچ گزینه دیگری در نظر نداشتم اما فکر می کنم اگر بازیگر نمی شدم احتمالا" روزنامه نگار می شدم زیرا کنجکاوی کردن در زندگی خصوصی دیگران همان کاری است که یک بازیگر هم انجام می دهد.»

با اینحال اما استون به نوشتن هم علاقه دارد و دوست دارد دیالوگهایش را خودش بنویسد اما اولین چیزی که احتیاج دارد این است که به خودش شک نکند و کارها و نوشته های خودش را ویرایش نکند

این بازیگر ۲۴ ساله در ادامه مصاحبه خود با مجله انگلیسی گلیمور گفت:« من واقعا" دوست دارم دیالوگهایم را خودم بنویسم زیرا نقشها و دیالوگهای زیادی برای یک زن کمدین وجود ندارد .»

« اما من نمی توانم خودم نوشته هایم را ویرایش کنم زیرا اصلا" نمی توانم آن چیزهایی که در ذهنم حک شده است را پاک کنم و درست و غلط را تشخیص دهم.»

نگاهی کامل به نامزدهای بهترین هنرپیشه مرد در اسکار ۲۰۱۳ +عکس

$
0
0

درمراسم اسکار امسال پنج نفر برای کسب عنوان "بهترین هنرپیشه مرد" با یکدیگر رقابت می‌کنند. دو تن از این هنرپیشه‌ها در سال‌های گذشته هر کدام دو اسکار را با خود به خانه برده‌‌اند. با نامزدان این شاخه بهتر آشنا شوید:

بردلی کوپر (دفترچه امیدبخش)

متولد سال ۱۹۷۵ در فیلادلفیا. او در رشته زبان انگلیسی در دانشگاه جرج تاون تحصیل کرده و به زبان فرانسه نیز به راحتی صحبت می‌کند. بردلی کوپر بازیگری را به صورت حرفه‌ای با تلویزیون آغاز کرد و در سال ۲۰۰۱ وارد سینما شد. در سال ۲۰۱۱ مجله آمریکایی "People" او را به عنوان "جذاب ترین مرد سال" برگزید.
بردلی کوپر شهرتش را بیش از همه مدیون نقش‌‌آفرینی در فیلم‌هایی نظیر "خماری" (قسمت ۱ و ۲)، "نامحدود" و "دفترچه امیدبخش" است. فیلم "دفترچه امیدبخش" نخستین نامزدی اسکار را در شاخه بهترین هنرپیشه مرد برای بردلی کوپر به همراه آورده است.

 دنیل دی لوئیس (لینکلن)

متولد سال ۱۹۵۷ در لندن. او در خانواده‌ای هنردوست، به دست مادری هنرپیشه و پدری شاعر، پرورش یافت و بازیگری را از دهه ۱۹۸۰ میلادی عمدتا بر صحنه تئاتر و تلویزیون آغاز کرد. دنیل دی لوئیس در انتخاب نقش‌هایش وسواس زیادی به خرج می‌دهد و برای همین نیز از سال ۱۹۹۷ تا کنون تنها در ۵ فیلم ظاهر شده است.

چنانچه او برای بازی درخشانش در نقش آبراهام لینکلن جایزه اسکار بهترین هنرپیشه مرد را دریافت کند، این سومین اسکار وی پس از فیلم‌های "پای چپ من" و "خون به پا خواهد شد" خواهد بود.

دنزل واشنگتن (پرواز)

متولد سال ۱۹۵۴ در مانت ورنون، ایالت نیویورک. او به جز هنرپیشگی دستی نیز در کارگردانی و تهیه‌کنندگی فیلم داشته است. آغاز درخشش دنزل واشنگتن در عالم سینما به دهه ۱۹۹۰ میلادی باز می‌گردد. این هنرپیشه آمریکایی ایفاگر نقش چندین شخصیت ‌مشهور تاریخی همچون مالکوم ایکس و استیو بایکو بر پرده سینما بوده است.

دنزل واشنگتن در سال ۱۹۸۹ برای فیلم "افتخار" اسکار بهترین هنرپیشه نقش مکمل مرد را دریافت کرد. در سال ۲۰۰۱ او توانست اسکار بهترین هنرپیشه مرد را برای فیلم "روز تعلیم" از آن خود کند. صحنه‌ای از فیلم "پرواز" که نامزدی در شاخه بهترین هنرپیشه مرد را برای واشنگتن به همراه داشته است.

هیو جکمن (بینوایان)

متولد سال ۱۹۶۸ در سیدنی. ایفای شخصیت ولورین در مجموعه فیلم‌های "مردان ایکس" نقش قابل توجهی را در به شهرت رساندن این هنرپیشه استرالیایی داشت. او تا کنون در تئاتر‌های موزیکال متعددی ایفای نقش کرده و موفق به کسب جایزه معتبر تونی در عرصه تئاتر شده است. در سال ۲۰۰۸ مجله "People" وی را به عنوان "جذاب ‌ترین مرد سال" برگزید. هیو جکمن در سال ۲۰۰۹ اجرای مراسم اسکار را بر عهده داشت.

بازی در نقش "ژال والژان" در موزیکال "بینوایان" نخستین نامزدی اسکار در شاخه بهترین هنرپیشه مرد را برای او به همراه داشته است.

واکین فینیکس (مرشد)

متولد سال ۱۹۷۴ در سان خوآن، پورتو ریکو. او در سال ۲۰۰۰ با ایفای نقش کومودوس در فیلم "گلادیاتور" چشم‌ها را به خود خیره کرد و در شاخه بهترین هنرپیشه مرد نقش مکمل نامزد دریافت اسکار شد. فینیکس در سال ۲۰۰۵ در نقش جانی کش در فیلم "Walk the line" بار دیگر خوش درخشید و در همین شاخه نامزد دریافت این جایزه معتبر سینمایی شد. او در همین سال برای درمان اعتیاد به الکل مدتی را در یک کلینیک پزشکی سپری کرد.

این هنرپیشه آمریکایی همچنین به عنوان تهیه‌کننده ویدئوهای موسیقی و برنامه‌های تلویزیونی فعالیت داشته و یک آلبوم موسیقی نیز منتشر کرده است. فینیکس در صحنه‌ای از فیلم "مرشد"

نگاهی کامل به نامزدهای بهترین هنرپیشه زن در اسکار ۲۰۱۳ +عکس

$
0
0

امسال پنج بازیگر بر سر تصاحب اسکار "بهترین هنرپیشه" با یکدیگر رقابت می‌کنند. یکی از آنان به عنوان مسن‌ترین و دیگری به عنوان جوان‌ترین بازیگرانی شناخته می‌شوند که در تاریخ اسکار در این شاخه نامزد دریافت جایزه شده‌اند.

جسیکا چستین (سی دقیقه پس از نیمه شب)

متولد سال ۱۹۷۷ در ایالت کالیفرنیا. او تحصیلاتش را در زمینه سینما و تئاتر به پایان رساند و نخستین بار به صورت حرفه‌ای در سال ۲۰۰۴ در برابر دوربین قرار گرفت. جسیکا چستین را هنرپیشه‌ای با استعداد می‌دانند که فعالیتش را به دور از جنجال و سر و صدا دنبال می‌کند. او در سال ۲۰۰۴ برای ایفای نقش در فیلم "کمک" در شاخه بهترین هنرپیشه زن نقش مکمل نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

بازی درخشان چستین در نقش مایا، مأمور جوان سازمان سیا در فیلم "سی دقیقه پس از نیمه شب" جوایز بسیاری را برای وی به همراه داشته و منتقدان بخت او را برای دریافت اسکار بلند می‌دانند.

جنیفر لارنس (دفترچه امیدبخش)

متولد سال ۱۹۹۰ در لوییویل در ایالت کنتاکی. او در سن ۱۴ سالگی هنرپیشگی را به عنوان شغل آینده خود برگزید و والدینش را مجبور کرد تا او را برای یافتن یک دلال استعدادیابی به نیویورک ببرند. لارنس هیچگاه به طور جدی تعلیم بازیگری ندیده است. در سال ۲۰۱۰ و در سن ۲۰ سالگی وی به دلیل بازی درخشان در فیلم "زمستان استخوان‌سوز" نامزد دریافت اسکار بهترین هنرپیشه زن شد.

در تاریخ اسکار جنیفر لاورنس به عنوان جوان‌ترین هنرپیشه‌ای شناخته می‌شود که تا کنون دو بار نامزد اسکار بهترین هنرپیشه زن شده است. صحنه‌ای از فیلم "دفترچه امیدبخش"

نائومی واتس (ناممکن)

متولد ۱۹۶۸ در کنت، انگلستان. او با فیلم "جاده مالهلند" به کارگردانی دیوید لینچ در سال ۲۰۰۱ تحسین منتقدان را برانگیخت و به شهرت رسید. بازی در فیلم "حلقه" که یکسال بعد روانه سینماها شد، استقبال تماشاگران را از این هنرپیشه توانا به همراه داشت. نائومی واتس در سال ۲۰۰۳ برای بازی در فیلم "۲۱ گرم" برای نخستین بار نامزد اسکار بهترین هنرپیشه زن شد.

فیلم "غیرممکن" دومین نامزدی در این شاخه برای وی به شمار می‌رود. نائومی واتس اخیرا در نقش شاهزاده دایانا در برابر دوربین قرار گرفته است.

امانوئل ریوا (عشق)

متولد سال ۱۹۲۷ در فرانسه. او بازیگری را در سن ۱۷ سالگی آغاز کرد و آوازه‌اش به بازی در فیلم "هیروشیما عشق من" در سال ۱۹۵۹ باز می‌گردد.

امانوئل ریوا با ۸۵ سال مسن‌ترین هنرپیشه زن در تاریخ اسکار است که در شاخه بهترین هنرپیشه زن نامزد دریافت این جایزه شده است. او همچنین چند کتاب شعر نیز منتشر کرده است. صحنه‌ای از فیلم "عشق".

کوییون ژانه والیس (هیولاهای جنوب وحشی)

متولد سال ۲۰۰۳ در لوئیزیانا. "هیولاهای جنوب وحشی" نخستین فیلم این هنرپیشه ۹ ساله است. او به هنگام بازی در این فیلم تنها ۶ سال داشت و به این ترتیب جوان‌ترین هنرپیشه‌ای به شمار می‌رود که در تاریخ اسکار در شاخه بهترین هنرپیشه زن نامزد دریافت این جایزه شده است.

بازی کوییون در جشنواره فیلم ساندنس و نیز کن با استقبال چشمگیر منتقدان روبرو شد. صورتی رنگ مورد علاقه اوست اما به گفته خودش هنوز مشخص نیست که آیا لباسش در مراسم اسکار هم به این رنگ باشد.


افخمی: آرگو برای ترساندن مردم آمریکاست/ اسعدیان: مشکل ما آرگوسازان داخلی است

$
0
0

 

 میزگرد بررسی فیلم "آرگو" با حضور "بهروز افخمی" ، " همایون اسعدیان"، "پرویز شیخ طادی"، "حسین معززی نیا" ؛ و در برگزار شد.

تیترهای مهم این مصاحبه به شرح زیر است:

بهروز افخمی: اسکاری ها اعصابشان را از دست داده اند

اسعدیان: آرگو مهم هست ولی ماندگار نیست/خومان آرگو را بزرگ کردیم

اسعدیان: آمریکایی ها به فیلم خودشان جایزه می دهند

پرویز شیخ طادی: خیلی ها معتقد به نبود امنیت در ایران هستند چون اطلاعاتشان را از همین فیلم ها و اخبار می گیرند

معززی نیا: آرگو از فضای رسانه ای چند سال اخیر علیه ایران به خوبی استفاده کرده

معززی نیا: آرگو یک مشکل سیاسی را با یک راه حل هالیووودی حل می کند

افخمی:سفارش و لابی در جشنواره ها در هیات انتخاب موضوعیت دارد

اسعدیان: ما از فیلم های تبلیغاتی خودمان خنده مان می گیرد

افخمی: ساخت فیلمی شبیه آرگو غیرمستقیم به من پیشنهاد شده بود

شیخ طادی: ویژگی بارز ما این است که کاری نمی کنیم!/کارهای صورت گرفته چریکی و خودجوش بوده

معززی نیا: آرگو محصول سفارش مستقیم نیست

اسعدیان: هالیوود پای اصول آمریکا می ایستد

افخمی: «جمهوری اسلامی» توانست تمام جشنواره های هنری دنیا را از حالت حرفه ای و سینمایی اش خارج کند!

افخمی: آرگو برای ترساندن مردم آمریکا است/می خواهند بگویند ما از همه بهتریم!

افخمی: آمریکایی ها می دانند که اسرائیل کارت سبز دارد و هیچ سیاستمداری حق ندارد ضد اسرائیل عمل کند

اسعدیان: فیلم واکنشی به آرگو ماندگار نخواهد شد

افخمی: نمی توانند به کشوری با ابعاد ایران حمله کنند

اسعدیان: مشکل ما آرگو سازان داخلی است

اسعدیان: بجایی که بگوییم سینماگران چه بکنند بگوییم

مسئولین چه نکنند

اسعدیان: فیلم هایی که ما نمی دانیم کجا و چطور ساخته شده سر از جشنواره های خارجی در می آورد

مشروح این میزگرد در ادامه می آید:

بهروز افخمی: اسکاری ها اعصابشان را از دست داده اند

 

فارس:فکر می کنم بهتر باشد بحث را از شکل گیری و تولید فیلم آرگو آغاز کنیم؛ به نظر شما آرگو فیلم سفارشی از سوی سیاستمداران آمریکایی ست، یا از ذهن و نگرش سینمای مستقل آمریکا و سازندگانش نشات گرفته؟

 

بهروز افخمی:پیشنهاد می کنم در ابتدا این موضوع را بررسی کنیم که فیلمی مثل آرگو یا همه فیلم هایی که با هدف تبلیغات و پروپاگاندا و مصرف کوتاه مدت ساخته می شوند، اصلا می تواند تاثیر عمیق و ماندگاری بر ذهن بگذارد یا خیر؟ و آیا برای سینمای مملکت ما هم باید مهم باشد؟

من معتقدم که آرگو فیلم ماندگاری نیست و فرقی ندارد که چقدر درباره اش جوسازی شود. مخصوصا که بعضی از این جوسازی ها باعث می شود خود نهاد تبلیغاتی بی اعتبار شود.

اگر امسال آرگو جایزه اسکار بگیرد، این جایزه یک صدمه بزرگ و ضربه حیثیتی می خورد. به نظر من اسکار در سال های اخیر خیلی تبلیغاتی شده. جایزه ای که روزی معتبرترین جایزه حرفه ای در سینمای دنیا بود، در این چند سال با نادیده گرفتن فیلمهای ضد جمهوری خواه و ضد بوش، مثل آواتار و ... ، آنقدر دستش رو شده که گویا دیگر کنترل اعصابش را از دست داده! اسکار دیگر اهمیتی نمی دهد که ارزش حرفه ای-سینمایی داشته باشد، و در این میان آیا ما و سینمای ایران هم باید عکس العملی شبیه به دستگاه فیلم سازی امریکا، از همان جنس، و مخالف آن نشان بدهیم؟ یا کار دیگری بکنیم؟

از نگاه من اعطای این جایزه ها –حتی اسکار- لزوما به معنی ماندگاری این فیلم نیست. آرگو اثری نیست که بشود گفت مرزهای جدیدی پیدا کرده و شکل داستان گویی تاثیرگذاری را کشف کرده و به سطح پخته تری رسیده است. پس به هیچ عنوان نباید جدی اش گرفت و در صدد پاسخگویی بر آمد...

 

اسعدیان: آرگو مهم هست ولی ماندگار نیست/خومان آرگو را بزرگ کردیم

 

اسعدیان:حرفهای بهروز بحث مهمی را باز میکند اما به نظرم مهم بودن و ماندگار بودن را یکی نکنیم. فیلم می تواند به علت بار سیاسی و تبلیغاتی در مقطع  خاصی مهم باشد، ولی ماندگار نباشد. مانگاری به ذات اثر بر می گردد. جنبه  تبلیغاتی یک اثر ممکن است ده سال دیگر اهمیتی نداشته باشد. من هم مثل بهروز معتقدم آرگو فیلم ماندگاری نیست، ولی در حال حاضر از نظر تبلیغاتی فیلم مهمی شده، جایزه های بسیاری گرفته و بسیار از آن صحبت می شود. بحث دیگر این است که باید گفت که ما این فیلم را زیادی بزرگش کردیم، و آنقدر ضد این فیلم و فیلمهای بی هویت دیگر جو سازی کردیم که اگر امریکا خودش میخواست این فیلم ها را مطرح کند باید میلیارد ها دلار هزینه می کرد تا فیلم هایی از این دست را مطرح کند. الان در ایران همه به دنبال دیدن آرگو هستند. فیلمی که حتی در مقایسه با فیلم های امریکایی مشابه، سندیت تاریخی محکمی هم ندارد، پس دلیلی ندارد تا این حد به آن اهمیت بدهیم.

 

فارس: پس چرا به چنین فیلمی که به قول شما ماندگار نیستند، جایزه می دهند؟

 

افخمی:فکر کنم چون فهمیده اند آقای شمقدری سر ماجرای اسکار سال گذشته کلک شان زده! و لابی کرده تا فیلم فرهادی جایزه بگیرد! حالا می خواهند تلافی کنند و جایزه ها را به آرگو بدهند! (با خنده)

 

اسعدیان: آمریکایی ها به فیلم خودشان جایزه می دهند

 

فارس:جدا از شوخی، چرا به چنین فیلمی جایزه می دهند؟

 

اسعدیان:چون فیلم خودشان است! ماجرا به همین سادگی ست. ما در جشنواره های فجر خودمان مگر خط و خطوط نداریم؟ از قبل می گوئیم امسال می خواهیم این فیلم ها را تحویل بگیریم!و این دستور دولت است. خوب مسلم است آنجا هم اینچنین است. مسلم است که جشنواره برلین و کن و ونیز هرکدام نگاه خاص خود و خط و خطوط سیاسی خودشان را داشته باشند. اما بحث اصلی این است که در امریکا هم  تصمیم گیری ها و برنامه ریزی هایی مشابه ایران وجود دارد؟ خیر! آنها  نیازی به فرمایش و دستور ندارند. در امریکا طی صد سال اخیر، حمایت از مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و یا  اقدام علیه آن ها، نهادینه شده و مشخص است که بر علیه چه مسائلی باید عمل کرد و از چه مسائلی باید دفاع کرد. آنجا فرمایش و دستوری وجود ندارد، وظایف نهادینه شده است و سیستم کار خودش را می کند.

 

پرویز شیخ طادی: خیلی ها معتقد به نبود امنیت در ایران هستند چون اطلاعاتشان را از همین فیلم ها و اخبار می گیرند

 

پرویز شیخ طادی:موافق حرف هر دو دوستان هستم. آرگو به لحاظ ساختار ماندگار نیست، اما حواسمان باشد از نظر محتوایی تاثیر روانی می گذارد و نمی شود منکر آن شد. مثل فیلم هایی که ضد کشور های دیگر ساخته می شود و تا مدت ها در حافظه ناخودآگاه بیننده می ماند و اثر می گذارد. هالیوود با همه کاستی هایی که دارد به عنوان منجی  سیاست مدارها عمل می کند. خود فیلم این را می گوید و حتی حاضر است بگوید ما در سیاست هایمان اشتباهاتی داشتیم اما هرچه باشد، از ملت بدوی ایران بهتریم! بحث از جوایز و اسکار فراتر است، ما باید دید این تاثیرات روانی چه تبعاتی دارد. روی حیثیت ایرانی های مقیم خارج از ایران، جذب نخبگان و حضور خارجی ها در  کنفرانس ها مجمع های بین المللی ایران و ... چه تاثیری می گذارد؟ خیلی ها اکنون مخالف سفر به ایران و نبود امنیت در این کشور هستند. چون اطلاعات مربوط به ایران را از همین فیلم ها و اخبار دریافت می کنند نه پژوهش های اجتماعی.  ما هم هیچ سیاستی در برخورد با این اتفاقات  و تبلیغات نداریم. فیلم های نظیر آرگو و 300 تاثیرات روحی روانی منفی بر افکار عمومی می گذارد، این موضوع را فراموس نکنیم.

 

اسعدیان:یعنی شما هم تاثیرگذاری را با ماندگاری یکی می دانید؟

 

شیخ طادی:نه! طبیعی است که آرگو فیلم ماندگاری نیست اما من میگویم آرگو در حال حاضر فیلمی است که تاثیر روانی مخربی دارد، از نظر ساختاری برجسته نیست، اما تاثیرگذار است.

 

معززی نیا:آرگو از فضای رسانه ای چند سال اخیر علیه ایران به خوبی استفاده کرده

 

معززی نیا:ببینید درباره خود آرگو یک نکته مهم وجود دارد؛ این درست که آرگو از نظر کیفیت هنری و ساختار فیلم بزرگ و ماندگاری نیست و دستاورد مهمی به شمار نمی آید، ولی یک مسئله مشخص وجود دارد و آن هم این است که آرگو فیلم هوشمندانه ای است. فیلمی است که از فضای رسانه ای چند سال اخیر برعلیه ایران به خوبی استفاده کرده. اینکه ساخت آرگو چه مسیری را طی کرده و بن افلک یا جرج کلونی پیشنهاد ساخت فیلم را مطرح کرده اند یا سفارش دیگران است مهم نیست، مهم این است که در مقطع فعلی بشود فیلمی را درباره ی تسخیر سفارت امریکا که به سی و چند سال پیش مربوط می شود، تولید کرد. این خیلی هوشمندی میخواهد. خود این ایده پنجاه درصد مسیر را طی کرده است.

همه ی ما این جمله ی کلیشه ای را از خارجی هایی که به ایران آمده اند شنیده ایم؛ که تصور دیگری از ایران داشتند و تعجب می کنند از اینکه اینجا می شود در خیابان راه رفت  و امنیت برقرار است. این ثابت شده که شهروند عادی که از خارج به ایران می آید از شرایط کنونی ایران متعجب می شوند، چون شرایط کشور ما در این سی و چند سال با اغراق توصیف شده و این به دلیل فضا سازی رسانه های آنهاست. در این چهار پنج سال اخیر ماجراهای مختلفی در کشورمان رخ داده که سر و صدای فراوانی در جهان به پا کرده. مثل دستگیری سه امریکایی که دو سال در زندان بودند، ماجرای رکسانا صابری و آن فرد امریکایی که در کیش گم شده و همین طور سفارت انگلیس و خیلی از موارد دیگری که در ایران رخ داده و قطعا آنها روی این اتفاقات و اخبار، کار رسانه ای کرده اند. چگونگی موقعیت عمومی کشور ما هم با توجه به تحریم ها مشخص است. پیشنهاد دهنده ی ساخت فیلم آرگو می دانسته موضوع سفارت امریکا و مسئله ی گروگان گیری در کشوری که این همه شک و شبهه درباره اش وجود دارد، جالب توجه خواهد بود و فیلم دور از تصورات رسانه ای آنها نیست و قطعا برای بیننده جذاب است.

 

معززی نیا: آرگو یک مشکل سیاسی را با یک راه حل هالیووودی حل می کند

 

مسئله ای هم که آقای شیخ طادی اشاره کردند نکته ی مهمی ست؛ که فیلم یک مشکل سیاسی را با یک راه حل هالیووودی حل می کند که در حد ایده، جالب هست.

اما درباره جایزه هایی که به فیلم آرگو داده اند؛ تا جایی که من فیلم های امسال را دیده ام، آرگو در مقایسه با فیلم های دیگر امسال رقبای چندانی ندارد که بگوئیم دادن جایزه به آرگو قطعا در نظر نگرفتن  فیلم های خوب دیگر است. به نظرم اگر آرگو اسکار بگیرد چندان عجیب نیست. به چند دلیل، یک همینکه امسال فیلمهای چندان خوب زیادی در اسکار نمیبینیم، دیگری اینکه به قول آقای افخمی اسکار در چند سال اخیر از ماهیت خود دور شده و بیشتر به جشنواره های اروپایی ها شباهت پیدا کرده و نکته مهم دیگر اینکه نباید تاثیر جرج کلونی را هم نادیده گرفت. کلونی در امریکا فرد بسیار با نفوذی است، اهل لابی است و می تواند فیلم را خوب تبلیغ و پخش کند.

 

فارس:یعنی اسکار گرفتن آرگو، صدمه ای به اسکار نمیزند؟

 

افخمی:همین که کاندید شده کسر حیثیت اسکار است!

 

اسعدیان:اصلا آقای معززی نیا خیلی درخشان این بحث را باز کرد و مثال های درستی زد. آنجا بحث سفارش و لابی نیست. بستر سازی و فضا سازی رسانه ای آنها طی سال ها صورت گرفته و اتفاقاتی که اینجا می افتد و بازتاب خبری آنها از این اتفاقات فضا را آماده ی تولید چنین فیلم هایی می کند، و هوشمندی آنها این بوده است فهمیده اند امروز فرصت مناسبی برای مطرح کردن ایده آرگو است. خوب افراد آکادمی هم از همان جامعه اند و تحت تاثیر همین جوسازی و بمباران خبری آن جامعه قرار گرفته اند. هرچند ممکن است سال بعد از انتخابشان پشیمان شوند، اما لابی و سفارشی در کار نیست.

 

فارس:خوب برای این اتفاق چه پروسه ای طی می شود؟ آیا داورها را توجیه می کنند یا فضا را طوری می چینند که چنین فیلم هایی برگزیده شود؟

 

افخمی:سفارش و لابی در جشنواره ها در هیات انتخاب موضوعیت دارد

 

افخمی:دو مرحله است. در مرحله اول اعضای آکادمی کاندیداها را انتخاب می کنند که ممکن است مقاصد سیاسی و نفوذ لابی های مختلف در آن نقش داشته باشد، اما در مرحله ی نهایی  که شش هزار عضو آکادمی به فیلمی رای می دهند غالبا تاثیرات ناشی از سفارش وجود ندارد.  تعدادشان زیاد است و آدم های سرمایه داری هم هستند و این طور نیست که بشود آنها را با پول خرید! سنشان هم بالاست و نمی شود موقعیت زندگی شان را تهدید کرد یا وعده ای به آنها داد. بنابراین در همین "مرحله کاندیدا"یی می شود گفت که اسکار حیثیت خود را از دست داده است. به طور مثال آواتار که فیلمی ضد بوش، ضد جنگ و  فاقد بازیگر مشهور و معیارهای جا افتاده ی آدم های عنوان دار هالیوود بود، اعضای  آکادمی را تحقیر کرد! چرا که ده برابر فروش ایده آل آنها فروخت. آواتار نظام هالیوودی را تحقیر کرد و راه دیگری را انتخاب کرد و باعث ریزش سازماندهی مستقر در هالیوود شد. به همین دلیل، با نگاه به کاندیداها می توان به تغییر ماهیت اسکار و سیاست زدگی و روشنفکر زدگی سال های اخیرش پی برد.

 

اسعدیان: ما از فیلم های تبلیغاتی خودمان خنده مان می گیرد

 

فارس: به نظرم گره بحث در جای دیگری ست. آقای اسعدیان اشاره کردند که طی سال های متوالی در هالیوود فرهنگی نهادینه شده که همه بخش های سیستم آن می دانند که باید به آن فرهنگ عمل کنند. میدانند که باید از کدام فیلم حمایت کنند و ضد کدام فیلم باشند؛ به عبارتی هیچ دستور و سفارشی در کار نیست، خودشان امنیت ملی کشور خودشان را در این می بینند که چنین عملی انجام دهند. حالا این سوال مطرح می شود که این نهادینه سازی چگونه در هالیوود اتفاق افتاده؟

 

اسعدیان:همانگونه که در کشور ما اتفاق نیفتاده! ببینید، آنها زیرکانه و خوب تبلیغ می کنند به طوری که ما اصلا نمی فهمیم دارند تبلیغ می کنند. ما چون خودمان خیلی بد سفارش می دهیم فکر می کنیم آنها هم  این طور عمل می کنند. وقتی یک واقعه ای رخ می دهد مثل ماجرای بهار عربی، فلان مدیر به این فکر می کند که سریع بلند شویم و برویم یک فیلم درباره ی بهار عربی بسازیم! خوب طبیعی است که خراب می کنیم! مشکل این است که ما اساسا تفکر کوتوله ای داریم. سی سال است که از خودمان می پرسیم چرا نمی توانیم در برابر چیزی که حق است دفاع کنیم، و تعجب می کنیم چرا چیزی که ناحق است بهتر از ما عمل می کند! ما پنجاه سال است حسرت می خوریم که چرا نمی توانیم فیلمی مثل "پیروزی اراده " بسازیم؛  یک ایده ی غلط را طوری ساخته اند که به یک اثر کلاسیک ماندگار تبدیل شده است. ما از فیلم های تبلیغاتی خودمان خنده مان می گیرد. مثل تیزر وزارت اطلاعات که در جشنواره ی فجر امسال پخش شد و انقدر بد بود که همه در سالن برج میلاد کف می زدند!

مشکل همین است! ما حتی بلد نیستیم وقتی می خواهیم امنیت ملی را تبلیغ کنیم درست تبلیغ کنیم. اما آنها هوشمند اند.

 

فارس:آنها یعنی چه کسانی؟ شما می گوئید هالیوود  یک سیستم است و دولت سیستم جداگانه ای دارد. از طرفی اقای افخمی گفتند که لابی هایی هم وجود دارد.  خوب بالاخره چه کسی به چه کسی سفارش می دهد؟

 

اسعدیان: من که گفتم این نگاه لابی گرانه در آنجا وجود ندارد...

 

فارس:مگر می شود؟

 

اسعدیان:بله میشود! یک نظام است، یک سیستم است. تفکیک هایی که ما در اینجا داریم و می گوئیم این دولت است، این تهیه کننده و آن حوزه ی هنری و ...در آنجا وجود ندارد.  آنجا یک سیستم در هم تنیده ای وجود دارد که در عین حال که اجزای آن ازهم متفاوت اند و با هم هیچ ارتباطی ندارند اما زنجیره ای متصل بین آنهاست. هالیوود قطعا حامی سیاست های امریکاست اما نه به شکلی که ما تصور می کنیم. این طور نیست که مثلا از دفتر اوباما به تهیه کننده زنگ بزنند و بگویند چرا امسال درباره ی این موضوع و آن موضوع فیلم نمی سازید؟! مثل کشور ما نیست!

 

فارس: خوب این نهادینه سازی در آنجا چطور شکل گرفته؟

 

معزی نیا: آفرین.. من درباره اش خواهم گفت.

 

افخمی: ساخت فیلمی شبیه آرگو غیرمستقیم به من پیشنهاد شده بود

 

افخمی:اجازه بدهید اول من یک خاطره بگویم!.. زمانی که کانادا بودم ساخت فیلمی مشابه آرگو، کم و بیش و البته غیر مستقیم به من پیشنهاد شده بود. آن زمان کتاب "کن پیلور" سفیر وقت کانادا در ایران تازه در آمده بود. یکی از دوستان ایرانی مقیم کانادا کتاب را برای من آورد و من پیشنهاد داد که با او ملاقات داشته باشم و درباره ی ساخت فیلمی گفت وگو کنم. من به دلیل کنجکاوی های شخصی قبول کردم ولی خوب خودم را چندان هم مشتاق نشان ندادم، که این ملاقات صورت نگرفت و من بعد از ساختن فیلم خودم به ایران برگشتم. این را گفتم که بگویم زمینه ها برای ساخت فیلمی مشابه آرگو آماده شده بود. پس این سیستمی که شما درباره اش می پرسید یک سیستم پراکنده است. در این سیستم  پراکنده و درست هالیوودی، هر کسی کار خودش را می کند و با توجه به اینکه چه زمانی وقت مناسبی برای مطرح کردن موضوع است،  مقدماتش را  فراهم می کنند و  آن را می سازد. ولی باعث نمی شود که همیشه هم موفق شوند. فرموش نکنیم، آرگو یک شکست است. یک شکست مطلق. معلوم است پروژه ای که چهارصد میلیون دلار برای آن هزینه کرده اند را باید پشتیبانی کنند و مجبورند کاری را که شروع کرده اند را دنبال کنند و از لحاظ تبلیغاتی بررسی کنند.

 

شیخ طادی: ویژگی بارز ما این است که کاری نمی کنیم!/کارهای صورت گرفته چریکی و خودجوش بوده

 

فارس: این وسط ما کجای ماجراییم؟ کل سیستم آنجا وظیفه خودش می داند که چه کند و از چه فیلمی حمایت کند. ما در این مورد چه کرده ایم؟

 

شیخ طادی:هیچ کاری! کشور ما ویژگی بارزش این است که به هیچ کاری نمیکند! تنها کارمان این است که هنرمند ها را از خودمان دور می کنیم و از آنها می ترسیم و اطلاعات قضایی و سیاسی را از آنها پنهان می کنیم. هنرمند ها و فرهیخته ها را در مرکز اطلاعات قرار نمی دهیم و دورشان می کنیم. با هنرمند ها امنیتی برخورد می کنیم، آنها را خطر بالقوه می دانیم و به عوام تبدیلشان می کنیم. این سیستم فرهنگی دچار توهم است. درحالی که ما امروز یک سیستم دفاعی یک همدلی می خواهیم. نیازمند آنیم که آدم ها نخبه باشند. نیازمند آنیم که در راس مدیریت های کلان با هم اتفاق نظر داشته باشند همه چیز را بفهمند، که بتوانند چنیش درستی داشته باشند. در خارج به ما می گویند که چرا جواب آرگو را نمیدهی؟ انگار کشور از شدت این همه توهین پوست کلفت شده... مردم جایی را پیدا نمی کنند که اعتراضشان را نشان دهند. به فیلم ساز مراجعه می چون از او انتظار دارند فیلمی علیه آرگو بسازد، می خواهند یک آرامش مدنی پیدا کنند و احساس کنند که مدافع دارند. من از اینکه مردم به غیرتشان بربخورد ولی در گذر زمان، این خشم تبدیل به پوست کلفتی شود ناراحتم... وقتی سنگسار ثریا و 300 ساخته شد، پژوهش گرهایمان را به مناطق مختلف کشور و خارج از ایران نفرستادیم تا درباره ی مخاطب و اینکه  افکار عمومی چه نگرشی درباره ی این فیلم ها دارد و چه تاثیری روی آنها گذاشته است تحقیق کند. هنوز هم تصور بسیاری از کشور ها از ایران، شتر و کویر و بدویت است. و بعد از چند سال ما نمی دانیم دور و برمان چه اتفاقاتی رخ می دهد در کپسول ها و اتاق های کوچک خودمان نشسته ایم و تفسیر هایی می کنیم که بومی است و هیچ مناسبتی با واقعیات  ندارد؛ بنابراین به جایی نخواهیم رسید! تا ما تمرکز نیرو نداشته باشیم و همدلی و وفاق نداشته باشیم، نمی توانیم حرکت جدی ای انجام دهیم.

 

فارس: یعنی تا به حال هیچ کاری صورت نگرفته؟

 

شیخ طادی:اگر هم کاری صورت گرفته چریکی و خود جوش بوده.

 

فارس:فیلمسازها در این میان چقدر مقصرند؟

 

شیخ طادی:بسیار کم! مشکل از مدیریت فرهنگی ست. ما با ایجاد تفرقه و دسته بندی وفاق و همدلی را از بین برده ایم،  در بین نیروهای خودی هم غیرخودی ساخته ایم. اگر اتمسفر اندیشه ی مدیریت فرهنگی این باشد که هنرمند را از خودش و اطلاعات دور کند و او را نامحرم و عامل خطر بداند که اتفاقی نمی افتد.

 

معززی نیا: آرگو محصول سفارش «مستقیم» نیست

 

معززی نیا: من اول بحث قبلی را تکمیل کنم که با سخنان آقای شیخ طادی هم چندان بی ربط نیست. درباره ی این بگویم که بالاخره در هالیوود هم سفارش داده می شود یا نه بگویم... مسئله ی اصلی این است که سینما در امریکا به شکل غیر قابل مقایسه ای با  تمام دنیا صاحب قدرت و صنعت است. نه فقط به خاطر دفاع پنتاگون از سینما. هالیوود روی پای خود ایستاده و به چنین جایگاهی دست یافته. مشکل اصلی این است که سینما در ایران قدرت ندارد و به تعبیر آقای شیخ طادی به آن اعتماد نشده است. آقای حاتمی کیا در دیدار چند سال پیش کارگردانان با رهبری  جمله ای را گفت که بسیار جالب است. ایشان گفت آقا ما درجه می خواهیم! درجه ی ما را بدهید. او دارد می گوید اگر من ثابت کردم به اندازه ی یک فرد نظامی برای امنیت ملی کشور و نظام  مفید بوده ام، و صلاحیت دارم، پس به من اعتبارم را بدهید. به شکل کلان تر می خواست بگوید به سینما اعتبار بدهید و اجازه بدهید که تاثیرگذار باشد.

 

آنجا در آمریکا این اتفاق افتاده و شکی نیست که  اف. بی.آی و پنتاگون هم بعضا سفارش فیلم بدهد،  مشاوره بدهد و مشارکت کند. اینها را نمی شود منکر شد، ولی بی تردید این طور نیست که فیلمی مثل آرگو حاصل سفارش مستقیم جایی باشد. چون هالیوود این قدرت را دارد که از منظر سرگرمی وارد شود و به این فکر می کند که امروز زمان مطرح کردن آرگو است، نه از منظر سفارش، که  از منظر سرگرمی و بیزینس، پس به سراغ ساخت این فیلم می رود. من هم مثل آقایان اسعدیان، فکر میکنم که در هالیوود چیزی به این عنوان: "کی به کی سفارش می دهد" وجود ندارد.

 

اسعدیان: هالیوود پای اصول آمریکا می ایستد

 

اسعدیان:چون جا افتاده است... ما در ایران سفارش می دهیم که درباره ی نهاد خانواده فیلم بسازید؛ چون می گویند که نهاد خانواده در فیلم هایمان به شدت زیر سوال رفته.  اما در هالیوود صد سال است که نهاد خانواده اصل است، همه به این اصل پایبندند، فیلم های بسیار کمی وجود دارد که نهاد خانواده را زیر سوال می برند. اصول دیگری هم وجود دارد که سالهاست نهادینه شده. هالیوود پای اصول اش می ایستد و این نتیجه ی روندی است که در این سیصد سال در امریکا شکل گرفته رای مردم و سینمایش هم نهادینه شده.

 

افخمی: «جمهوری اسلامی» توانست تمام جشنواره های هنری دنیا را از حالت حرفه ای و سینمایی اش خارج کند!

 

فارس:شما هر چهار نفر معتقدید که آرگو فیلمی نیست که ماندگار شود. آقای افخمی! خوب در ابتدا به عنوان یک تکنسین سینما در مورد چرایی این حرف صحبت کنید، و بعد در مورد سخنان آقای شیخ طادی که معتقدند "باید این فیلم ها را جدی گرفت و نسبت به آن واکنش نشان داد" توضیح دهید؟

 

افخمی: برای صحبت در مورد ماندگار نبودن آرگو، اول باید ببینیم سینما با تلویزیون چه فرقی دارد. آرگو شاید در تلویزیون فیلم مهمی باشد اما در سینما خیر... شما تا به حال به این فکر کرده اید چرا به سینما می گوییم هنر ولی به تلویزیون نمی گوئیم؟ چون اصل ماندگاری، تنها در سینما است که مطرح می شود. و این ماندگاری با سرگرمی ارتباط تنگاتنگ دارد. آرگو اساسا سینما نیست. ارتباطی با مدیوم سینما ندارد و فیلمی نیست که کسی حوصله داشته باشد پای دیدنش بنشیند و تا انتها تماشایش کند. فیلمی حوصله سر بر و تکراری ست، مخاطب را پس میزند و قطعا در طول تاریخ ناپدید خواهد شد.

 

اسعدیان: بحث سرگرمی و مخاطب و... ، موضوع مهمی است، ولی مطرح کردن آن بحث اصلی مان را به بیراهه می کشاند...

 

افخمی: آرگو برای ترساندن مردم آمریکا است/می خواهند بگویند ما از همه بهتریم!

 

افخمی: ببینید شما یک سری کلیشه را تکرار می کنید و می گویید آنها تبلیغات بلدند و ما بلد نیستم و این حرفها! ببینید، من جایی به شوخی گفتم «جمهوری اسلامی» توانست تمام جشنواره های هنری دنیا را از حالت حرفه ای و سینمایی اش خارج کند!(خنده) اسکار هم آخرینش بود! که در واکنش به جایگاه ِ «جمهوری اسلامی» به یک دستگاه سیاسی تبدیل شد. آرگو قطعه ی کوچکی از پازل تبلیغاتی علیه ایران است، که خوب  از آب در نیامده. آنها می خواهند بگویند ایران می خواهد بمب اتم بسازد و با دنیا بجنگد. آرگو دربرابر بمباران خبری رسانه های آنها هیچ است و حالا چرا ما فکر می کنیم باید در برابرش واکنش نشان دهیم؟ جدی گرفتن فیلمهایی مثل آرگو تمسخر خودمان است و به نظر من این ها اتلاف وقت است به انحراف رفتن.

 

فارس:چرا؟

 

افخمی:چون آرگو اساسا مصرف داخلی دارد و برای ایران و ناراحتی ما ساخته نشده، هرچند ما را ناراحت و عصبی می کند، اما شباهتی به جامعه ی ایران و اتفاقات آن ندارد. آرگو برای مصرف خودشان است و برای مردم امریکاست که بترساندشان! هدفشان این است که به مردم خودشان بگویند شما در یک جامعه ی خوشبخت زندگی می کنید و دیگران در توحش و ناامنی اند. این فیلم برای کنترل افکار عمومی خودشان است و دلیلی ندارد که تحویلش بگیرم. اصلا هدف خودشان هم تاثیرگذاری و ماندگاری نیست. در امریکا و کانادا و.. اروپا دائما باید یک تغذیه ی فکری  و تبلیغاتی رایج باشد، که به مردم شان تلقین کنند که دارند در بهترین نظامی که از عقل بشر می تواند خلق شود زندگی می کنند، که البته همه اش دروغ و عکس است. مردم شان هم دروغ ها را میفهمند و کلاه سرشان نمیرود. همه ی مردم اروپای غربی و امریکا و کانادا که زیر کنترل تبلیغات غربی قرار دارند، به روشنی می دانند که این امریکا بوده که بمب اتم را ساخته و تنها کشوری هم است که از ان استفاده کرده. مردم سراسر دنیا میدانند که همه ی دانشمندان و سازندگان بمب اتم یهودی بودند و اولین کشوری که بعد از امریکا به بمب اتم  مسلح شد اسرائیل بود. این را مردم آنها می دانند و خیال نکنید فریب تبلیغات هالیوود را خواهند خورد. تنها فایده ی که این تبلیغات برای سیاستمداران غرب دارد این است که مردمشان یاد بگیرند خلاف این حرف ها را نباید بگویند! که اگر بزنند دیگر شغل و حقوشان را از دست میدهند!

 

افخمی: آمریکایی ها می دانند که اسرائیل کارت سبز دارد و هیچ سیاستمداری حق ندارد ضد اسرائیل عمل کند

 

فارس:یعنی شما میگویید فیلمهایی مثل آرگو هیچ مصرف خارجی ندارد؟

 

افخمی: شما فکر می کنید کم اند کسانی که در اروپا و آمریکا، حمله ی امریکا به عراق را یک جنابت جنگی میدانند؟

 

گاهی گمان می شود که اینها در اقلیت اند چون کسی جرات ندارد این ها را بگوید. وقتی زن و بچه و شغل دارند، معلوم است که از ترس از دست ندادن موقعیت زندگی شان حرفی نزنند. وگرنه به خوبی از حقایق آگاهند. اصلا هم فکر نکنید که آمریکا و غرب تبلیغات بزرگ و عجیب و غریبی انجام می دهند و نابغه هستند و ما باید از آنها یاد بگیریم. نه به هیچ عنوان! اغلب فیلم های امریکایی در سال های اخیر تلویزیونی است و هر شهروند امریکایی  که عقل متوسطی هم دارد می دانند که اسرائیل کارت سبز دارد و هیچ سیاستمداری حق ندارد ضد اسرائیل عمل کند.

 

فارس: در همین ایران خودمان خیلی از روشنفکران این حرفهای ضد امریکایی شما را قبول ندارد!

 

افخمی: چون ما در ایران یک مخالفت سنتی با دولت داریم و می گوید هر چه دولت می گوید حتما غیر آن درست است! اما در امریکا اکثریت شهروندان دولت ایالتی خودشان بیشتر از دولت فدرالی قبول دارند، چرا که دولت فدرالی را دستگاه  تحت کنترل  اسرائیل و یهودی ها می دانند و معتقدند دولت فدرال تنها از آنها مالیات می گیرد که در کشورهای دیگر جنگ راه بیندازد.

مردم امریکا  اتفاقا مردمی مذهبی  هستند و به طور درونی مخالف دولت فدرال اند و دولت ایالت خودشان را بیشتر قبول دارند.

 

اسعدیان: فیلم واکنشی به آرگو ماندگار نخواهد شد

 

فارس:یعنی به تعبیر شما این فیلم ها تنها مصرف داخلی دارند و ما هیچ وظیفه ای در قبال پاسخ گویی به این گونه فیلمها نداریم و لازم نیست کاری انجام دهیم؟

 

اسعدیان:وظیفه داریم، اما نه انطور که در خیالمان است. بگذارید مثال بزنم. یک بار در تلویزیون سریالی به من پیشنهاد شد که آن چهار پنج قسمت سریالی که در مقطع انقلاب اسلامی می گذرد، را بسط دهم و در واقع به بیننده ها بگوییم چرا انقلاب کردیم. من در پاسخ گفتم آقای دکتر میرباقری گفتم که شما بهترین سریالی که می شد از طریق آن به چرایی انقلاب اشاره شود را در همین تلویزیون ساخته اید. ایشان تعجب کردند و من توضیح دادم که سریال «روزگار قریب» بهترین سریالی است که منِ بیننده می فهمم چرا انقلاب شد در حالی که ظاهرا هیچ ربطی به انقلاب ندارد. حالا شما انتظار دارید ما خلاصه اش  کنیم در دو تا مامور ساواک بد ودو تا سلطنت طلب بد و خاندان پهلوی که از ابتدا تا انتها دارند قاهnt> قاه می خندند  و شراب می خورند و ... آیا به نظرتان تاثیر گذار خواهد بود؟ این سریال روزگار قریب است که به ما می گوید که چرا انقلاب شد در حالی که  هیچ کس از این منظر به این سریال نگاه نکرده. متاسفانه ما نگاه روزگار قریبی نداریم. می بینیم که نگاه عیاری و سریالش ماندگار شد و تا سال ها بعد تاثیر دارد و پیام های خود را می رساند. این که از ما می پرسید وظیفه ی ما در مقابل آرگو چیست درست مثل این است که امروز اسرائیل کاری کند و ما مدام بگوئیم خوب هنرمندان چه وظیفه ای دارند؟  هنرمند ها می توانند بیانیه بدهند و راهپیمایی کنند، اما؛ شاعری که فردای بمباران غزه شعر بگوید، شک نکنید شعرش ماندگار نخواهد شد! زیرا نمیشود به این سرعت درباره یک اتفاق سیاسی و تاریخی اثر هنری خلق کند. اتفاق باید باید در هنرمند ته نشین شود. باید خود هنرمند این حس را در خود احساس کند وعقیده داشته باشد که باید این فیلم را بسازد. این که فوری بپرسید حالا چه وظیفه ای دارند معنی نمیدهد.

 

فارس: ولی موضوعات تاریخی بسیاری هست که فرصت ته نشینی داشته ولی هنوز هم درباره اش فیلم ساخته نمی شود.

 

اسعدیان: بله... من منکر این نمی شوم، اما این دلیل نمیشود که فوری از هنرمند انتظار داشته باشیم به اتفاقات پیرامون واکنش نشان دهد. باز هم تاکید میکنم که اگر منظور از واکنش بیانیه است، بله می شود آن را صادر کرد و حق با شماست، ولی فیلم و اثر هنری خیر. چون اگر فیلمی در واکنش به آرگو ساخته شود میشود فیلمی مانند خود آرگو که تاثیرگذار و ماندگار نخواهد بود.

 

فارس: بعضی ها می گویند آرگو  فضا سازی و زمینه چینی امریکا  برای حمله به ایران است؟

 

افخمی: اصلا به فرض که این طور باشد و یک فضا سازی و زمینه برای حمله ی امریکا به ایران باشد. ما چه بکنیم؟ اگر ما فیلم هایی بسازیم که پنبه ی آرگو را بزند آن وقت مثلا حمله ی فرضی اتفاق نمی افتد؟!

فارس: خوب شما یه عنوان یک فیلم ساز موفق ایرانی راجع به امنیت ملی که همه ی ما درگیرش هستیم بگوئید آیا نباید فیلم ساز با ابزار خودش به این اتفاق واکنش نشان دهد؟

 

اسعدیان: یعنی فیلمی بسازیم درباره ی همان موضوع؟

 

فارس:فیلمی که حداقل مشخص کند تصوراتی که درباره ی ایران وجود دارد نادرست است ...

 

اسعدیان:با شما موافقم... ببینید، اگر قرار باشد به طور مثال آرگو زمینه ساز حمله ی سال بعد امریکا به ایران باشد، اول از همه مسئولین نظامی و امنیتی باید حواسشان را جمع کنند! منِ فیلم ساز در رده ی آخر قرار دارم. من اگر بخواهم به این قضیه فکر کنم باید نگران بشوم و این نگرانی مال من شود، خودم احساس خطر کنم و آن وقت مثلا فیلمی بسازم در جهت امنیت ملی، در جهت اتحاد و همدلی ملی، و شاید هم به ظاهر هیچ ربطی به آرگو و فیلمهایی از این دست نداشته باشد. ولی اینکه بخواهم جواب آرگو را سریع بدهم؟ به نظر من کار درستی نیست و عرض کردم آن فیلم، فیلمی می شود در همان سطح آرگو...

 

شیخ طادی: خوب پاسخش را می شود با مستند داد، که کارکرد دیگری دارد و...

 

افخمی:نه منظور ایشان خنثی کردن  اتمسفر تبلیغی آرگو است.

 

فارس: خوب آقای افخمی که گفتند که آرگو مصرف داخلی دارد...

 

اسعدیان: من حرف شما را قبول کردم، ممکن است آرگو زمینه ساز حمله به ایران باشد

 

فارس:  آقای افخمی می گویند مردم امریکا جرات بیان کردن درونیات و عقاید خود را ندارند و ...

 

افخمی: البته منتظر فرصتی هستند که عقایدشان را بیان کنند.. مثلا درباره ی حمله ی بوش به عراق. بعد از حمله به افغانستان تعداد زیادی به صورت آشکار با این جنگ مخالفت کردند. ماجرای کشته شدن دیوید کلی را حتما به خاطر دارید؛ او به دلیل اینکه موضع نخست وزیر انگلیس را در همراهی با امریکا و در خصوص حمله به عراق تضعیف کرده توسط وزارت دفاع امریکا ترور شد. همیشه هم این طور نیست که سکوت کنند. به محض مناسب دانستن شرایط اعتراض می کنند و خیلی از مسائل را افشا می کنند.

 

افخمی: نمی توانند به کشوری با ابعاد ایران حمله کنند

 

فارس: یعنی به نظر شما این سری فیلمها و زمینه سازی برای این است که چنین مخالفت هایی کم شود؟

 

افخمی: من فکر نمی کنم اصلا خودشان هم انقدر ساده لوح باشند که فکر کنند چنین فیلم هایی بتواند مخالفت ها را کم کند، من فکر می کنم اصلا جنگی در کار نیست و نمی شود با کشوری با قدرت و وسعت ایران وارد جنگ شد. این فیلم بخشی از همان بمباران خبری خودشان است. آنها می خواهند با این فیلم ها مردمشان را بترسانند و به آنها احساس خوشبختی کاذب بدهند. تبلیغات شان هم مثل قرص مسکن است، و نه واکسن که تاثیر ماندگاری دارد. پس فایده ی دراز مدتی نخواهد داشت.

 

فارس: به سرعت می آید و به سرعت محو میشود؟

 

افخمی:بله، چون سینمای واقعی و درست نیست، پس تاثیرگذار و ماندگار هم نخواهد شد. به همین دلیل است که جلوی فیلم های واقعی را می گیرند، چون تاثیرش عمیق و متوحش کننده است. اگر از نظر شما آرگو زمینه ساز جنگ است، به این دلیل است که اساس تفکر و شیوه ی تبلیغات غرب، ایجاد تنش، تشنج و حالت تهدید است. درحالی که اگر جنگی را شروع کنند خودشان هم نمی دانند بعد از آن چه کنند و چطور ادامه اش دهند. پس این تصور که آرگو می تواند زمینه ساز حمله باشد، چندان کارکرد نداشته...

 

شیخ طادی:همه این موارد را آمار نشان خواهد داد. آمار می تواند این اطلاعات را به ما بدهد که تاثیر و و دلیل ساخت فیلمی همچون آرگو چه بوده. نمیشود همین طوری روی هوا حرف زد. باید مستند و با تحقیقات سخن گفت. باید راجع به کشور هایی که درباره ی آن ها چنین فیلم هایی ساخته شده تحقیق کرد و با اتفاقات بعد از آن سنجید.

 

معززی نیا:  بحث این است که بعضی گمان میکنند سینمای امریکا عمده ی کار کردش تبلیغاتی است و چنین و چنان است. پس ایران هم باید همان کار را بکند و باید اقدامات آنها خنثی کند، یعنی ما به اشتباه معمولا از سینما انتظار ایفای نقش بوق تبلیغاتی را داریم...

 

فارس: ولی هالیوود هم یک جایی بوق تبلیغاتی می شود. هنرپیشه های درجه یکشان مثل کلونی و جولی سفیران سیاسی هم شده اند

 

افخمی: مشکل همین جا است! در حالی که ما باید سرفصل تمام بحث هایمان این باشد که آرگو یک اثر سینمایی و تاثیرگذار نیست، پس ارزش وقت تلف کردن و عکس العمل نشان دادن را ندارد.

 

فارس:اقای معززی نیا شما هم معتقدید ارزش عکس العمل نشان دادن ندارد؟

 

معززی نیا:اول باید این مسئله مشخص شود که عکس العمل یعنی چی؟ موضوعی که آقای اسعدیان مطرح کردند همین بود که...

فارس: ببینید منظورم عکس العمل برای شکستن همین تصویری که از ایران به وجود آمده و برخی از خارجی ها تصور می کنند امروز در ایران جنگ است و اگر به ایران سفر کنند باید در پناهگاه و زیر زمین حبس شوند.

 

معززی نیا: اصلا به نظر شما سینما می تواند این تصویرهایی که از ایران ساخته شده را بشکند؟ به نظر من که نمی تواند...

 

اسعدیان: مشکل ما آرگو سازان داخلی است

 

اسعدیان:ببینید ما اصلا نیازی به آرگو نداریم.. مشکل این است که ما خودمان آرگو می سازیم!

 

فارس: خوب خودمان چه کنیم؟

 

اسعدیان:اتفاقا می خواهم بگویم ما چه نکنیم؟

 

فارس: خوب چه نکنیم؟!

 

اسعدیان: خدمتتان عرض میکنم. وقتی درک نمی کنیم که جهان عوض شده، وقتی درک نمی کنیم که تکنولوژی مرزها را از بین برده و فیلم ها می تواند از طریق اینترنت به همه جا برود، آن وقت می آییم جلوی فیلم ها را می گیریم. عده ای را ممنوع الکار میکنیم و عده ای را ممنوع الخروج! همین میشود آرگو سازی! یعنی هر فیلم آشغال و ضعیفی که زیر زمینی ساخته شود و به جشنواره های خارجی برود، تبدیل به آرگو می شود و بر ضد کشور ما عمل میکند. پس ما نیازی به آرگو نداریم. نیاز به این داریم که به یک عده بگوییم به جای اینکه کاری کنید، لطفا خاموش باشید و هیچ کاری نکنید!

 

افخمی: به قول حبیب احمدزاده جمهوری اسلامی تنها نظامی است که پول تبلیغات ضد خودش را خودش پرداخت می کند!

 

اسعدیان:بله.. ما باعث شدیم که فلان خانم در امریکا فیلم درپیت و  ضد ایرانی بسازد و گنده شود و آن وقت...

 

فارس:ولی وضعیت فیلم یک خانواده ی محترم که این طور نبود

 

معززی نیا:آن فیلم که به طور خالص از سیستم دولتی ما بیرون آمد!

 

فارس: بله ولی روالش همراه با کلاهبرداری بود

 

اسعدیان: بجایی که بگوییم سینماگران چه بکنند بگوییم مسئولین چه نکنند

 

اسعدیان:آنقدر نگوییم سینماگران چه کنند؟ بگویید مسئولین چه نکنند؟ ما نیازی به آرگو نداریم...امریکایی ها اصلا نیاز نداشتند آرگو بسازند و به قول بهروز برای مصرف داخلی خودشان بود. ما با سیاست های خودمان است که آرگو تولید می کند. سه سال پیش هم در یک برنامه ی رادیویی به آقایان گفتم فیلم ساز را تهدید نکنید که اگر فیلمش را بدون اجازه ی شما به خارج از کشور بفرستد چنین و چنان می کنید، نه آقای مسئول! نمی توانید کاری کنید اگر مجوز ندهید گنده تر می شود. البته  من اصلا منظورم آقای جعفر پناهی نیست! (خنده)

 

اسعدیان: فیلم هایی که ما نمی دانیم کجا و چطور ساخته شده سر از جشنواره های خارجی در می آورد

 

اسعدیان: خود مسئولین در برابر آقای پناهی مقصرند. آقای پناهی از ابتدا فیلم ساز صاحب نام ما بوده و جوایز معتبری را در خارج از ایران کسب کرده، ولی ما هر بچه ای را به یک فیلم ساز بزرگ تبدیل کردیم. این کارها را سیستم مدیریت فرهنگی کرده است. فیلم هایی ساخته می شود که ما اصلا نمی دانیم کی و کجا و چطور ساخته شده است و سر از جشنواره های خارجی در می آورد. اگر ما می گفتیم فیلمت را خودمان می فرستیم به خارج از ایران، چنین نمی شد.

 

فارس:خودمان این اتفاق را رقم زدیم که مثلا که فیلم " این یک فیلم نیست"  که اصلا فیلم خوبی نیست برود جایزه بگیرد، و بعد ایشان را ممنوع الکار کردند!

 

شیخ طادی:اصلا هنوز معلوم نیست ممنوع الکار هست یا نه!

 

اسعدیان: ببینید، آقای پناهی آن طرف  اعتبار داشته، وقتی گفتیم نمی گذاریم که بیرون بروی و حق خروج از کشور را نداری، وضعیتی پیش آمد که هر جشنواره ای در دنیا یک پوستر عظیم و یک صندلی خالی را به او اختصاص داد! این یعنی سیاست بازی، که متاسفانه خودمان مسئول به وجود آمدنش هستیم. چون به فیلمساز می گوییم تو ده سال حق نداری فیلم بسازی! یعنی چه؟ مگر می شود بگوییم حق نداری فیلم بسازی. بعد حالا باید برای خارجی ها و ایرانی های مقیم خارج توضیح دهیم و قسم بخوریم که پناهی زندان نیست و مدام در جلسات مختلف حضور دارد و...

 

افخمی:چون سیستمی را ایجاد کرده ایم که مصرف فیلم های داخلی خودمان و مردم خودمان را فلج کرده است. و این سیستم تحت تاثیر هر گروه فشاری قرار می گیرد و ارتباطی هم با افکار عمومی ندارد و تنها کسانی به سینما می روند که ببینند آیا فلان فیلم اپوزسیون است و یا می خواهند بدانند چطور از زیر دست سانسور بیرون آمده  و... . چون تماشاگران ِ همیشگی سینما  دیگر برای سرگرمی به سینما نمی روند. سیستمی را ایجاد کرده ایم که همه ی هوش و حواسش متوجه این بوده که فیلمهای اپوزوسیون تولید نشود و حواسمان از سینمای مردمی ِ خودمان پرت شده است. مثل این است که بیمار را به خاطر غده ای که اصلا کشنده نبوده جراحی کرده و کشته ایم!

 

معززی نیا: مدیریت فرهنگی ما اصلا اپوزیسیون ساز است...

 

شیخ طادی:مدیریت فرهنگی ما  در کل هیچ قدمی به سوی جلو بر نمیدارد، نمیرود ببیند اصلا همین فیلمهای ضد ایرانی چه تاثیری روی مخاطب داخلی و خارجی گذاشته است...

 

اسعدیان: ببینید نگاه مسئولین را باید عوض کنیم. برای جمع بندی حرف هایم بگویم که من اگر جای مسئولین بودم فیلمی را که نقد شرایط فعلی ما بود را  خودم می بردم و در جشنواره های خارج از ایران نمایش می دادم. هیچ اتفاقی هم نمی افتاد. خود این عمل نشان دهنده ی توسعه است.

 

افخمی:به نظرم بیش از حد خوش بینانه فکر می کنی!.. آنها که اجازه نمی دهند هر فیلمی در جشنواره وارد شود.

با این حال حلال تمام این مشکلات و بحث ها و توی سر هم زدن ها این است که ما برویم به سینمای ملی خودمان توجه کنیم. سینمای ملی ما مصرف داخلی دارد. من می گویم اگر باید یک پزشک، پزشک خوبی باشد، در تجویز آنتی بیوتیک هم دقت می کند. چون  آنتی بیوتیک ضمن از بین بردن میکروب بدن را ضعیف می کند. ولی شیمی درمانی ممکن است بیمار را بکشد. ما سینمای ایران را شیمی درمانی کردیم... آن هم برای از بین بردن یک سرماخوردگی ساده. ما متوجه نیستیم آن دسته از فیلم هایی که آرزوی سازندگانش راه رفتن روی فرش قرمز است خود به  خود از بین  می رود و بعد از مدتی جذابیت این جشنواره گردی اش هم محو خواهد شد. من فکر می کنم اگر با فیلم ساز هایمان این طور برخورد نمی کردیم که بین ایران و آن طرف یکی را انتخاب کند و به او فرصت می دادیم که خودش انتخاب کند، این اتفاق ها نمی افتاد و خیلی هایشان بر می گشتند. مگر این فیلم ها چدر ضرر داشت؟ چه کسانی این فیلم ها را می دیدند؟ از همان اولین فیلم ها باید این کار را می کردیم. اگر شب های زاینده رود و نوبت عاشقی اکران می شد امروز چه کسانی آن را به یاد می داشتند؟ جمع بندی من برای این بحث این است ما باید همه ی انرژی مان و پولمان را صرف زنده کردن سینمای ایران کنیم تا مخاطب داخلی به سینما برگردد.

 

معززی نیا:من هم در انتها با این نظر موافقم. در واقع اگر سینمای ما می توانست وجه صنعتی خود را داشته باشد و معتبر باشد، نگرانی ای بابت آرگو و فیلمهایی از این دست نداشتیم. در واقع ما با سخت گرفتن بر تولیدات داخلی فضا را در اختیار آرگو ها قرار دادیم. مانند فیلم های قاچاق و سریال های امریکایی که این روزها به شدت برفرهنگ ما تاثیر می گذارند. ما از ترس غرب، خودمان را بیچاره کرده ایم و از بس تولید نکرده ایم که بازار راکد و بی سر و صدا شده است.

 

شیخ طادی:تمام حرف همین است، مسئولین فرهنگی باید پاسخگویی آرگو های داخلی و خارجی باشد...

اسامی برندگان هشتاد و پنجمین جوایز اسکار

$
0
0

آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسامی برندگان هشتاد و پنجمین دوره از جوایز اسکار را به شرح زیر اعلام کرد:

در بخش بهترین فیلم:

فیلم «آرگو» ساخته «بن افلک»

در بخش بهترین بازیگر مرد نقش اول:

«دانیل دی لوئیس» برای فیلم (لینکلن))

در بخش بهترین بازیگر زن نقش اول:

«جنیفر لاورنس» برای فیلم «کتاب بارقه امید»

در بخش بهترین بازیگر مرد نقش مکمل:

«کریستوف والتز» برای فیلم «جانگوی آزاده شده»

در بخش بهترین بازیگر زن نقش مکمل:

«آن‌ هاتاوی» برای فیلم موزیکال «بینوایان»

در بخش بهترین کارگردانی:

«آنگ لی» برای فیلم (زندگی پای)

در بخش بهترین فیلم‌نامه اصلی (غیراقتباسی):

«کوئنتین تارانتینو» برای فیلم «جانگوی آزاد شده»

 

در بخش بهترین فیلم‌نامه اقتباسی:

آرگو (کریس تریو)

در بخش بهترین انیمیشن بلند سینمایی: 

انیمیشن «شجاع»

در بخش بهترین انیمیشن کوتاه:

انیمیشن «مرد کاغذی»

 

در بخش بهترین فیلم خارجی:

عشق (اتریش)

در بخش بهترین فیلم‌برداری:

فیلم سینمایی «زندگی پای»

در بخش بهترین تدوین:

 فیلم سینمایی «آرگو»

در بخش بهترین موسیقی متن:

آنا کارنینا، آرگو، زندگی پای، لینکلن، اسکای‌فال

در بخش بهترین جلوه‌های ویژه:

فیلم سینمایی «زندگی پای»

در بخش بهترین گریم:

فیلم «بینوایان»

در بخش بهترین طراحی لباس:

فیلم تاریخی «آنا کارنینا»

در بخش بهترین مستند بلند سینمایی:

 مستند سینمایی «در جست‌وجوی شوگرمن»

عکس های مراسم اسکار2013 سری اول

عکس های مراسم اسکار 2013 سری دوم

عکس های مراسم اسکار 2013 سری سوم

تصاویر مراسم اسکار2013سری چهارم

مصاحبه با اصغر فرهادی / نظر فرهادی درباره فیلم آرگو

$
0
0

اصغر فرهادی پس از مدت‌ها دوری از فضای رسانه‌ای ایران در گفت‌وگویی مقصل دیدگاه‌هایش درباره مراسم اسکار، فیلم آرگو، شرایط سینمای ایران و نیز ادعای شمقدری درباره لابی با آکادمی اسکار برای موفقیت «جدایی نادر از سیمین» صحبت کرد.


پس از برگزاری اسکار 2013، بار دیگر نام اصغرفرهادی و اسکارش در رسانه‌های ایران می‌چرخد. این نخستین گفتگوی فرهادی با رسانه‌ی ایرانی پس از مدت‌هاست. متن کامل این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:

آیا در مراسم اسکار امسال حضور داشتید؟

برای مراسم دعوت شده بودم که به دلیل همزمانی با مراحل تدوین فیلم جدیدم نتوانستم حضور داشته باشم.

شما اکنون عضوی از اعضای آکادمی اسکار هستید، تجربه‌ای که برای ایرانی‌ها ناشناخته است، آیا امکان دارد درباره روند این اتفاق بگویید؟ از فرستادن فیلم‌ها تا برگه‌های رای خودتان برای اکادمی یا قبل و بعد از آن.

پس از دعوت برای پیوستن به آکادمی، در تمام طول سال در جریان اتفاقات، زمان و مکان اکران فیلم‌ها، گردهمایی مربوطه و هر آنچه به این روند مربوط است قرار می‌گرفتم. فیلم‌هایی را که قصد ورود به این رقابت دارند علاوه بر اکران عمومی در اکران‌های خصوصی که برای اعضای آکادمی ترتیب داده می‌شوند به نمایش درمی‌آیند. معمولا این اکران‌ها توسط پخش‌کننده‌های فیلم‌ها و با تبلیغات گسترده کمپین‌های تبلیغاتی و اغلب با حضور دست‌اندرکاران آن فیلم‌ها فرصت تماشای آثار را برای همه اعضا فراهم می‌آورد. اعضایی که خارج از آمریکا اقامت دارند به طور مرتب دی‌وی‌دی‌های فیلم‌ها را به همراه تبلیغات و اطلاعات کامل از طرف پخش‌کننده‌ها دریافت می‌کنند. این‌گونه نیست که پخش‌کننده هر فیلمی را برای رای‌گیری در همه رشته‌ها به اعضای آکادمی ارسال کند، آن‌ها با گروه‌های مشاور پیش از ارسال و اکران فیلم‌ها تصمیم می‌گیرند که فیلمشان را برای داوری در چه رشته‌هایی به اعضای آکادمی معرفی کنند، این کار تخصصی و پیچیده است.

گاهی فیلمی به دست اعضا می‌رسد که پخش‌کننده درخواست کرده است فقط در رشته‌های بهترین بازیگری یا بهترین فیلمبرداری مورد داوری قرار بگیرند. پس شما به عنوان یک عضو طبق اطلاعات دریافتی مطلعید هر فیلم از سوی صاحبانش در چه رشته‌هایی مایل به داوری شدن است. اعضای آکادمی بسته به این‌که تحت چه عنوانی به عضویت درآمده‌اند می‌توانند رای بدهند. نحوه رای دادن امسال به صورت اینترنتی بود، هر عضو آکادمی صاحب یک شناسه و یک رمز عبور است که با استفاده از آن از طریق اینترنت رای خود را ارسال می‌کند. مهلت رای‌گیری نیز قابل تمدید نیست.

آکادمی اسکار و پخش‌کننده‌ها با خبررسانی خود همه تلاش‌شان این است که همه اعضا به سهولت بتوانند فیلم‌ها را روی پرده سینما تماشا کنند، هرچند دی‌وی‌دی همه فیلم‌ها نیز در دسترس قرار می‌گیرد. در رشته بهترین فیلم خارجی تاکید بر این است که فیلم در سینما دیده شود و نه به صورت دی‌وی‌دی، هرچند ممکن است بعضی اعضا این شرط را رعایت نکنند. در رشته بهترین فیلمنامه هم اعضای رای‌دهنده الزام دارند که فیلمنامه مکتوب را دریافت و مطالعه کنند. تماشای یک فیلم برای داوری در مورد فیلمنامه آن کافی نیست، به همین دلیل برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» شرکت پخش‌کننده فیلمنامه ترجمه شده را به تعداد اعضایی که باید در این رشته داوری می‌کردند ارسال کرد.

«مایک لی» کارگردان انگلیسی تعریف می‌کرد فیلمی ساخته بود که پخش‌کننده تشخیص داده بود در رشته بهترین فیلمنامه می‌تواند شانس داشته باشد و از او خواسته بود به سرعت فیلمنامه را برای تکثیر و ارسال، به اعضای آکادمی برای او بفرستد. «مایک لی» که فیلمش حاصل تمرین‌های چندماهه با بازیگرانش بود، ناچار شده بود از روی فیلم آماده شده‌اش فیلمنامه‌ای بنویسد، او می‌گفت تجربه عجیبی بود که فیلمنامه فیلم را بعد از ساخته شدنش بنویسد.

طبق گفته‌های شما به نظر می‌آید نقش پخش‌کننده‌ها اهمیت زیادی دارد؟

به جز فیلم‌های کوتاه و مستند که خود آکادمی دی‌وی‌دی‌های آن را برای اعضا می‌فرستد، امکان تماشای فیلم‌های بلند را پخش‌کننده‌ها فراهم می‌کنند و اینجاست که نقش پخش‌کننده فیلم‌ها پررنگ می‌شود. در این مرحله آن‌ها دو وظیفه اصلی دارند، اول فراهم آوردن امکان نمایش فیلم‌ها با سهولت هرچه بیشتر برای چندین‌هزار عضو و دوم ترغیب رای‌دهندگان به رای دادن به فیلم مورد نظرشان. این به معنای واقعی یک رقابت تبلیغاتی بزرگ است.

برای مثال برای فیلم «درباره الی...» پخش‌کننده آمریکا به دلیل ورشکستگی توان مالی فراهم کردن امکان نمایش فیلم را نداشت و هیچکدام از اعضای آکادمی موفق به تماشای فیلم نشدند و اساسا وارد چرخه رقابت نشد یا در مراسم بفتا (BAFTA) که به‌نوعی اسکار انگلستان است، پخش‌کننده انگلیسی فیلم «جدایی نادر از سیمین» (فیلم‌ها می‌توانند در کشورهای مختلف پخش‌کننده‌های مختلف داشته باشند) با این‌که فیلم جزو پنج فیلم کاندیدای بهترین فیلم خارجی بود، به تصور این‌که بسیاری از اعضای آکادمی بفتا فیلم را در اکران عمومی یا حضور در جشنواره‌ها دیده‌اند، نمایش اختصاصی برای آن‌ها فراهم نکرد و در فرستادن دی‌وی‌دی هم تعلل کرد و فیلم نتوانست رای لازم را کسب کند. یادم هست همان شب مراسم بفتا «ویم وندرس» اعتراض زیادی در این رابطه به پخش‌کننده فیلم کرد.

کدام ویژگی‌ مراسم اسکار را در جهان در چنین جایگاه و موقعیتی قرار داده است؟

ویژگی‌های مختلفی در این رقابت وجود دارد که آن را از دیگر رویدادهای رقابتی سینما جدا می‌کند. مهم‌ترین آن گستره چند‌میلیاردی تماشاگران این مراسم است. حضور در مقابل این تماشاگر چند‌میلیاردی که همزمان در نقاط مختلف دنیا در حال تماشای مراسم هستند ویژگی منحصربه‌فردی است که باعث رقابتی متفاوت از دیگر رقابت‌های سینمایی می‌شود. به همین خاطر در بخش بهترین فیلم خارجی کشورها هزینه زیادی را متقبل می‌شوند تا وارد این رقابت شده و شانس خود را برای جلب توجه چند‌میلیارد مخاطب این مراسم نسبت به کشور و فرهنگشان بیازمایند.

ویژگی دیگر این رقابت تعداد داوران و رای‌دهندگان آن است. هر سال چند‌هزار رای‌دهنده به داوری فیلم‌ها می‌پردازند، برخی به اشتباه تصور می‌کنند که اسکار یک فستیوال است. در فستیوال‌ها داوران که توسط مدیر یا تیم برگزار‌کننده فستیوال انتخاب می‌شوند و تعداد محدود و مشخصی هستند در دوره‌ای چند روزه فیلم‌ها را می‌بینند و در انتها نتیجه‌ها، حاصل تبادل نظرات و بحث و گفت‌وگوی بین آن‌هاست. آن‌ها می‌توانند با صحبت‌ها و تحلیل‌هایشان همدیگر را مجاب کرده و به یک نتیجه جمعی برسند. در اسکار هیچ نشست نهایی و تبادل نظری بین اعضا وجود ندارد و تاثیر رای هر رای‌دهنده به اندازه همان یک رای است که ارسال می‌کند.

به نظر می‌رسد فضای اسکار امسال به آثار سینمای سیاسی معطوف است. بیشتر آثار برتر موضوعات سیاسی دارند. این فضا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


امسال سه فیلم «لینکلن» از استیون اسپیلبرگ، «سی دقیقه بامداد» از کاترین بیگلو و «آرگو» از بن‌ افلک و تا اندازه‌ای «جانگوی رها شده» از تارانتینو داستانشان درباره سیاست است. به‌جای فیلم‌های سیاسی می‌توان گفت فیلم‌هایی درباره سیاست. این فیلم‌ها درباره یک شخصیت سیاسی یا یک ماجرای سیاسی هستند. هیچ کدام از این منظر که ضدیت، نقد یا چالشی با سیستم حاکم داشته باشند، فیلم سیاسی به حساب نمی‌آیند.

حتی فیلم «سی دقیقه بامداد» اگرچه نقد ملایمی به رفتار آمریکایی‌ها در خاورمیانه دارد، اما نهایتا موضوع اصلی‌اش چنین نقدی نیست. به هر حال با حضور این فیلم‌ها که بسیار پرمخاطب و پرحاشیه بوده‌اند، طبیعی است که به نظر بیاید اسکار امسال چنین رنگ و بویی دارد. بد نیست به نکته‌ای اشاره کنم؛ تصور و تحلیلی که عده‌ای از اسکار، هالیوود و سینمای آمریکا دارند، تصوری است برآمده از اطلاعات پراکنده، ناقص و کانالیزه شده.

تصور این‌که همه سینماگران آمریکا چه آن‌ها که در هالیوود و استودیوها مشغولند، چه آن گروه که به‌طور مستقل کار می‌کنند و همین‌طور در مورد چند‌هزار اعضای آکادمی اسکار که بخش اکثریت آن‌ها در ایالت‌های مختلف آمریکا و عده دیگری نیز در نقاط مختلف دنیا ساکنند یک پیکر واحدند و تحت کنترل یک اتاق فکر مخوف که همه هم و غمش برنامه‌ریزی برای تخریب ادیان و فرهنگ‌های ملل دیگر و ترویج یک تفکر یا یک شیوه زندگی است، همان توهمی است که سال‌ها است در بسیاری زمینه‌ها گریبان ما را گرفته. این بدان معنا نیست که همه چندهزار اعضای آکادمی دغدغه‌شان تنهاوتنها هنر و سینماست و بی‌هیچ پیش‌داوری، بی‌واسطه از منظر سینما با فیلم‌ها روبه‌رو می‌شوند.

قطعا بین این چندهزار نفر مثل هرکجای دنیا تعدادی هم هستند که در داوری‌هایشان تعصبات ایدئولوژیک، سلیقه‌های سیاسی یا منافع گروهی خود را دخیل می‌کنند. همچنین تعدادی هم متاثر از کمپین‌های تبلیغاتی فیلم‌ها داوری می‌کنند، اما این‌که همه اعضا چشم‌بسته و گوش به فرمان منتظر دستورالعمل اتاق فکری در پشت پرده هستند تا به آن‌ها در انتخاب‌هایشان سمت و سو بدهند یک شوخی است. یکی از کارگردان‌های آمریکایی درباره این تصور می‌گفت اگر کسانی که این تحلیل را دارند باخبر بودند چه میزان اختلاف سلیقه بین اهالی سینما و کمپانی‌های فیلمسازی وجود دارد، هیچ‌گاه به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسند.

«آرگو» فیلمی است که امسال در اسکار و قبل از آن در محافل سینمایی مورد توجه قرار گرفته است که درباره ایران است، نظر شما درباره این فیلم چیست؟


فیلم متوسطی است که از نظر سینمایی به‌زودی فراموش خواهد شد اما تصویری که فیلم از مردم ایران می‌دهد در ذهن‌ها می‌ماند و این نکته‌ای است تلخ و تاسف‌انگیز. علت مورد توجه قرار گرفتنش در بعضی رویدادهای سینمایی پیش از اسکار و همچنین کاندیدا شدندش در برخی رشته‌ها چند دلیل روشن دارد. مهمتر از همه این‌که فیلم بسیار پرفروش بوده و به لحاظ صنعتی یک تولید سودآور و موفق به حساب می‌آید. اغلب در انتخاب بهترین فیلم این ویژگی از سوی رای‌دهندگان که بخش قابل توجهی از آنها تهیه‌کنندگان هستند امتیاز بزرگی به حساب می‌آید و در داوری‌شان تاثیرگذار است.

علت پرفروش بودن آن هم ساده است. روایت قهرمان‌پردازانه، استفاده از کلیشه‌های امتحان پس داده، به کار بستن تعلیق‌های سطحی، ارائه تصویر تک‌بعدی، سایه‌گونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمان‌ها باعث شده تماشاگر ساده‌پسند که حوصله به‌کارانداختن چرخ‌دنده‌های ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجان‌زده شود. هرچند فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروه‌های نخبه‌تر چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنا‌دار است؛ پیداست کسانی که در بخش بهترین کارگردان رای می‌دهند (که رای‌دهندگان اغلب کارگردان هستند) اقبال مخاطب عام و پرفروش بودن آن یک امتیاز موثر در رای‌هایشان نبوده است. اما نکته دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، اگر از دید برخی تماشاگران غیرایرانی فیلم جذاب و سرگرم‌کننده به نظر می‌آید نه به‌خاطر ویژگی‌های سینمایی آن، بلکه به خاطر ایده جالبی است که فیلم براساس آن ساخته شده؛ ایده فراری دادن چند کارمند سفارت آمریکا در بحبوحه آن روزگار در پوشش یک گروه فیلمسازی.

آنها که فیلم مورد توجهشان قرار گرفته، بیش از آن‌که خود اثر برایشان جذاب باشد، طراحی این‌گونه نقشه فرار برایشان تازه و هیجان‌انگیز است، در واقع رای‌ها را به همان طراح نقشه فرار باید بدهند تا سازنده این اثر و نکته آخر این‌که از کمپین تبلیغاتی بی‌سابقه‌ای که کمپانی سازنده برای این فیلم شکل داده هم نمی‌توان گذشت. رقابت تبلیغاتی که بین کمپین این فیلم و فیلم «لینکلن» به راه افتاده در تاریخ اسکار بی‌سابقه است. به‌نظر می‌آید یک جنگ تبلیغاتی پرهزینه بین دو کمپانی رقیب شکل گرفته، خوش‌شانسی این فیلم در آن است که سازنده فیلم رقیبش به دفعات در این رقابت حضور داشته و موفقیت کسب کرده است.

حضور اسپیلبرگ روی صحنه و دریافت جایزه بهترین فیلم برای برخی رای‌دهندگان اتفاقی تکراری است و به اندازه حضور یک ستاره به‌عنوان تهیه‌کننده بهترین فیلم روی صحنه هیجان‌انگیز نیست. با این همه امیدوارم وقتی که این مصاحبه خوانده می‌شود، فیلم برجسته «لینکلن» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده باشد.

دریافت جایزه اسکار چه تاثیری بر فیلم‌هایی که همگی پیش از مراسم اکران شده‌اند و تکلیف فروش‌شان روشن است می‌گذارد که بابت آن پخش‌کننده‌ها حاضر به هزینه چند‌میلیون دلاری برای برنده شدن در این رقابتند؟

در سه رشته بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد کسب موفقیت تاثیر چشمگیری در سودآوری فیلم‌ها دارد. این هزینه‌ها در برابر درآمدی که فیلم‌های صاحب اسکار در این سه رشته در فروش‌های دی‌وی‌دی و اکران‌های مجدد دارند ناچیز است. فیلم «The Artist» که سال گذشته به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد، در اکران عمومی‌اش یک‌میلیون و 500هزار تماشاگر در فرانسه داشت، تهیه‌کننده پس از کاندیدا شدن در رشته‌های مختلف در اسکار فیلم را دوباره در فرانسه اکران کرد. این فیلم در اکران مجدد توانست یک‌میلیون و 500 ‌هزار تماشاگر دیگر را به سینماها بکشاند.

حضور یک جمع شش هزار و 500 نفره و یک رای از این تعداد چقدر تاثیرگذار است؟ شاید در یک نگاه کمی و عددی چندان تاثیرگذار به نظر نمی‌رسد، اما شاید از جنبه‌های دیگر موضوع فرق کند. نظر خودتان در این‌باره چیست؟

البته همه این چندهزار نفر برای همه کاندیداها در رشته‌های مختلف رای نمی‌دهند، در هر رشته هم یک رای به اندازه یک رای تاثیرگذار است. اما مجموع این یک رای‌ها می‌تواند نتیجه را منصفانه‌تر کند، من رشته بهترین کارگردانی را برای رای دادن به کاندیداها انتخاب کردم چون به نظرم آمد سلیقه‌ام با کسانی که برای بهترین کارگردانی رای می‌دهند نزدیک‌تر است و رای تاثیرگذارتری می‌توانم داشته باشم.

فیلم‌های منتخب شما در اسکار چه فیلم‌هایی بودند؟ آیا میان نامزدهای اسکار فیلمی هست که شما به آن رای داده باشید؟ شانس آن در برنده شدن چقدر است؟

انتخاب من در رشته بهترین کارگردانی فیلم «لینکلن» است و نظرم درباره بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم خارجی، فیلم «عشق» از هانکه است.

شاید برای شما سخن از برخی نکته‌ها سخت به نظر برسد ولی همه اتفاقاتی که آن شب به شما و گروه «جدایی نادر از سیمین» گذشت برای بسیاری جای سوال دارد، مردم دوست دارند جزییاتی را که این خاطره مشترک را تکمیل می‌کند بدانند.

همه گروه می‌دانستند که ایرانیان بی‌شماری داخل و خارج از کشور تماشاگر این مراسم خواهند بود و انتظاری را که برای کسب این موفقیت از سوی مردم وجود داشت احساس می‌کردند. گروه ساعت سه بعدازظهر به سمت مراسم حرکت کردند، پیش از آن‌که وارد سالن بشویم و مراسم آغاز شود، تبریک‌ها شروع شده بود، در اسکار به هیچ‌عنوان کسی از نتایج تا قبل از اعلام خبردار نمی‌شود، ولی وقتی دیگر رقبای این بخش پیش آمدند و تبریک گفتند برای گروه ما عجیب بود.

از خانم «انیشکا هلند» که برای فیلم «in darkness» کاندیدا شده بود پرسیدم علت این تبریک چیست، او گفت وقتی خود من به عنوان رقیب تو، رأیم را به فیلم «جدایی نادر از سیمین» داده‌ام معلوم است که این فیلم منتخب خواهد بود، بعدها شنیده‌ام او در گردهمایی‌ای که برای تبلیغات فیلمش شکل گرفته بود هم این جمله را که به فیلم «جدایی...» رای خواهد داد، عنوان کرده بود.

همان شب مایکل مور به پخش‌کننده فیلم گفته بود وقتی نام «یک جدایی» را اعلام کردند و همه رقبا در کنار هم از جا بلند شدند، زیباترین تصویر مراسم برایش شکل گرفته است، تصویر احترام همه ملت‌ها به همدیگر.

جایزه اسکار شما از معدود موفقیت‌های این سال‌ها بود که شکل ملی یافت و همه مردم خود را در این شادی شریک می‌دانستند و در واقع هر ایرانی آن را متعلق به خود می‌داند. اما بر شما به‌عنوان کسی که دریافت‌کننده آن بودید در این یک سال چه گذشت؟ چه تغییری در مسیر فیلمسازی شما رخ داده است؟ آیا خوش‌بینانه است که بگوییم روند فیلمسازیتان از نظر حرفه‌ای تضمین شده است؟ شاید شما از دور بتوانید بیشتر در این زمینه بگویید که آیا دریافت اسکار شما توانست تاثیری بر سینمای ایران بگذارد؟


شادی جمعی مردم ایران با طرز فکرهای مختلف و سلایق متفاوت که وجه مشترکشان مهر به وطن و اهمیت آبرو و اعتبار سرزمینشان بود رنگ دیگری به این جایزه داد، این اتفاق مرا صاحب اندوخته‌ای والا و باارزش کرد که همان مهر و محبت مردم بود، اندوخته‌ای که تا پایان عمر قدردان آن خواهم بود. در مسیر فیلمسازی‌ام تغییری ایجاد نشده است.

من فیلمنامه جدیدم را پیش از این اتفاق شروع کرده بودم، با همان سبک و سیاقی که همیشه کارکرده‌ام. احساس نمی‌کنم که چیزی تغییر کرده یا باید تغییر کند، شاید این اتفاق باعث شود که به لحاظ امکانات با دست بازتری بتوانم کار کنم اما این به معنای تغییر در جنس فیلم‌هایی نیست که خواهم ساخت، من در اینجا هم با وجود همه امکانات وسیعی که در اختیار فیلم قرار گرفت همان نوع فیلمی را ساختم که در ایران می‌ساختم. در رابطه با تاثیر این جایزه بر مسیر سینمای ایران برآورد شفافی ندارم، اما معتقدم باعث انگیزه بیشتر در فیلمسازهای جوان و خودباوری در آن‌ها می‌شود.

دریافت جایزه اسکار ترمیم‌بخشی از غرور از دست‌رفته ایرانیان در روزهایی بود که به‌عنوان طالبان جنگ در جهان شناخته شده‌اند، نکته‌ای که شما به آن در مراسم اشاره داشتید و در آن به تغییر فضا کمک کردید. برای نوشتن متن اسکار به این مسئله فکر کرده بودید؟

متاسفانه تصویری که امروز از ایران و ایرانی در افکار عامه مردم کشورهای دیگر شکل گرفته تصویر خوشایندی نیست، هرچند بخشی از نخبگان و اندیشمندان نگاهی واقعی‌تر دارند اما قضاوت غالب همان تصویر عبوس و تک‌بعدی است، در این‌که چه میزان عوامل داخلی و چه مقدار رسانه‌های خارجی در شکل گرفتن این تصویر از مردم ایران سهم داشته‌اند و چه کسانی با رفتارها و کردارهای ناشایست خود زمینه را برای چنین پیش‌داوری‌هایی نزد افکار عمومی دنیا فراهم آوردند، ساعت‌ها می‌توان صحبت کرد، اما به هرحال ایرانی‌ها چه داخل و چه خارج از این‌که با چنین پیش‌داوری‌هایی مورد قضاوت قرار می‌گیرند همواره رنج برده‌اند.

در ماه‌های باقی مانده تا مراسم اسکار کمتر مصاحبه‌ای بود که در آن درباره جنگ پیش رو سوالی به میان نیاید، پیش‌بینی وقوع جنگ بیرون از ایران جدی‌تر بود تا داخل. پاسخم به این سوال مکرر همواره این بود که جنگ خود یک مسئله است نه یک راه‌حل، احساس می‌کردم تصویری که از ایران و ایرانی شکل گرفته زمینه روانی برای وقوع جنگ را در نزد افکار عمومی در بسیاری از کشورها فراهم کرده، تاثیرگذارترین راه شکستن این پیش‌داوری و نگاه به مردم ایران بود. صحبت‌هایی که در مراسم داشتم در این جهت بود.

سال پیش در همین موقع هیجان زیادی همراه ایرانیانی بود که دوستدار فیلم شما بودند، فیلمی که در همین روزها جوایز زیادی را دریافت کرده بود، شما دور از ایران بودید، داخل همان فضایی که زمانی برای سینمای ایران بسیار دور از دسترس به‌نظر می‌رسید. خیلی دوست داشتیم همان زمان‌ها حس و حال شما را بدانیم، الان این امکان فراهم شده است، می‌توانید به نکته‌هایی در این زمینه اشاره کنید؟

طبیعتا خوشحال بودم، مخصوصا وقتی می‌دیدم واکنش‌ها به فیلم در خارج از ایران کم و بیش شبیه همان واکنش‌هایی است که مردم در داخل ایران داشتند، نزدیکی نگاه مردم، منتقدان و فیلمسازان در کشورهای مختلف برایم باارزش بود.

در تمام این سال‌ها سینمای ایران افتخارات خود را بیشتر از جشنواره‌های اروپایی کسب کرده است، اما جایی که تجارت و هنر پیوند خورده است، یعنی اسکار روی خوشش را به سینمای ایران با فیلم «یک جدایی» نشان داد، فکر می‌کنید این مسیر می‌تواند برای سینمای ایران ادامه پیدا کند؟

قطعا، رسیدن فیلم «جدایی نادر از سیمین» به اسکار در ادامه همان مسیری بود که فیلمسازان پیشرو، از قبل از انقلاب آغاز کردند و آرام‌آرام پیش آمدند و راه را تا امروز نسل به نسل با همه فراز و فرودهایش هموار کردند. این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد.

شما این‌بار فیلم خود «گذشته» را اتفاقا در جشنواره کن برای نخستین‌بار نشان خواهید داد. به‌عنوان محصولی ایرانی- فرانسوی، - این اتفاق به دلیل کشور سازنده اثر شما رخ داده است یا در واقع برگشت سینمای ایران است به روندی که در طول این سال‌ها شما و کارگردانان دیگر دنبال کرده‌اید؟

حضور «گذشته» در جشنواره کن قطعی نیست. فیلم در مرحله تدوین است و اگر طبق برنامه پیش برود در زمان مقرر آماده شود مثل هر فیلم دیگری حضورش در این فستیوال منوط به انتخاب هیات انتخاب خواهد بود. تصمیم تهیه‌کننده فیلم اکران هرچه زودتر آن است و در صورت حضور در فستیوال کن فرصت تبلیغاتی مناسبی برای اکران فیلم فراهم می‌شود. سینمای ایران هم مانند دیگر کشورها حضورش در رویدادهای بین‌المللی سینمایی با فراز و فرود همراه بوده که کاملا طبیعی است و بسته به فیلم‌هایی است که ساخته می‌شوند. معتقدم سینمای ایران به اندازه کافی از فستیوال‌ها جایزه و تقدیر دریافت کرده و باید از این مرحله گذر کند و وارد مرحله بعدی بشود که جلب مخاطب گسترده‌تر است.

شما جمله مشهوری داشتید که بعد از فیلم «درباره الی» گفته بودید، برای فراموش کردن موفقیت‌ها به سراغ ساخت فیلم بعدی می‌روم و بعد از «جدایی نادر از سیمین» هم این اتفاق افتاد. با توجه به تجربه اسکار و این‌که دریافت اسکار تقریبا سقف آرزوهای یک سینماگر ایرانی می‌تواند باشد، آیا درباره فیلم «گذشته» و واکنش مخاطبان نگران نیستید؟

این سوالی است که بعد از «چهارشنبه سوری» و «درباره الی» هم پرسیده می‌شد. آن موقع هم نگرانی‌هایی وجود داشت و به من هم منتقل می‌شد، اما مایل نیستم به خاطر این نگرانی‌ها از لذت نوشتن و ساختن فیلم و حضور در کنار دوربین صرف نظر کنم، همیشه بلافاصله بعد از چنین اتفاقاتی بی‌معطلی کار بعدی را شروع کرده‌ام این‌بار خوشبختانه و ناخواسته کار بعدی پیش از دریافت این جوایز آغاز شد، من شهریور ماه سال پیش نوشتن «گذشته» را شروع کردم و درست در هیاهوی این اتفاقات نسخه اول این فیلمنامه آماده شد.

این دغدغه که هر فیلم بتواند کامل‌تر و پخته‌تر از فیلم قبلی باشد، برای خیلی از فیلمسازها وجود دارد اما چاره‌ای نیست، نمی‌توان متوقف ماند، باید جلو رفت و وقت کوتاهی که در اختیار است را تلف نکرد.

آیا امروز به عنوان یک سینماگر جهانی همچنان سینمای ایران را با معیارهای آن در نظر دارید؟

در این فیلم هم به همان شیوه فیلم‌های قبلی‌ام کار کرده‌ام، همیشه این‌گونه نوشته‌ام و این‌گونه ساخته‌ام. مایل نیستم به بهانه تغییر فضا، فیلمساز دیگری شوم.

پس «گذشته» در ایران اکران خواهد شد؟


تلاشم این است که فیلم همزمان با کشورهای دیگر در ایران هم اکران شود.

فیلم بعدی‌تان را در ایران خواهید ساخت یا خارج از ایران؟

ترجیحم این است که فیلم بعدی را در ایران بسازم، داستان اولیه آن هم آماده است که در صورت مهیا شدن شرایط، آن را شروع خواهم کرد، در غیر این صورت مشغول داستان دیگری که بیرون از ایران اتفاق می‌افتد، خواهم شد.

به نظر بسیاری از جوانان ما ایرانی بودن سد راه است، آیا این اتفاق در مقیاسی دیگر برای شما می‌افتد یا نه؟

به هیچ عنوان. ملیت و فرهنگ مانع و سد راه کسی نمی‌تواند باشد. ممکن است شرایط سیاسی، اجتماعی راه را دشوار کند اما این ارتباطی به هویت ملی و فرهنگی ندارد، ما در برخورد با هویت ایرانی خود همواره در یک حرکت پاندولی بین خودشیفتگی و خودباختگی در نوسانیم. گاهی چنان خود را برتر و بزرگ‌تر می‌بینیم که گویی سرنخ همه پیشرفت‌های جهان به گوشه‌ای از تاریخ ما متصل است و جهانیان وامدار تمدن ایرانی ما هستند و هم زمان آنچنان خود را حسرت‌مندانه مرعوب دیگران می‌بینیم که گویی مردمانی هستیم بی‌هیچ گذشته و اندوخته ملی.

انگار دیگران بری از نقص و اشتباه بوده و هستند و هر آنچه پیش از این در این سرزمین رخ داده و رخ می‌دهد غلط بوده و بی‌ثمر، این‌ها دو روی یک سکه‌اند. تحقیر دیگران از سر خودبزرگ‌بینی و ابهت‌بخشی به آن‌ها از سر خود کوچک‌پنداری. استعدادها و توانایی‌های فردی خود را در مقایسه با مردم دیگر کشورها دست‌کم می‌گیریم یا اگر بر آن آگاهی داریم به بهانه شرایط سخت به کار نمی‌بندیم ما مدام در حال مقایسه خودمان با دیگران هستیم. گویی که آن‌ها میزان و مقیاسی هستند بر سنجیدن مقدار موفقیت‌ها و شکست‌هایمان.

محصولی که این خودشیفتگی و خودباختگی سال‌ها است در دامان ما گذاشته، توهم است؛ توهم نسبت به مردمان سرزمین‌های دیگر. شناخت غرب، نه بر مبنای استنتاج‌های رسانه‌های داخلی و بیرونی و پیش‌داوری‌های توهم‌آلود و تعصبات سیاسی، راهی است که دیر یا زود باید طی شود، تا نه با دهان‌های باز مقهور و مسحور آنان بود و نه برای طول تاریخ کینه کپک زده آنان را بر دل خود کشید.

برای کارگردان ایرانی برنده اسکار چه درهایی باز می‌شود که قبلا گشوده نبوده است؟

بستگی دارد که کارگردان منتظر گشایش چه درهایی باشد. اتفاقی که به‌طور معمول برای فیلمسازان در چنین موقعیتی می‌افتد مهیا شدن امکانات موثرتر برای فیلم‌های بعدی، پیشنهاد ساخت فیلم از سوی تهیه‌کنندگان کشورهای مختلف و افزایش تعداد تماشاگران فیلم‌های بعدی‌شان در جهان است.

در این مدت آیا سینمای ایران را دنبال کرده‌اید؟ وضعیت کنونی سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ افق پیش‌روی سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟


در این یک‌سال‌ونیم که به دلیل نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم جدیدم کمتر در ایران بوده‌ام و خیلی از فیلم‌ها را ندیده‌ام. آخرین فیلمی که دیدم «پله آخر» از علی مصفاست که آن را دوست داشتم. در سینمای ایران هرگاه نسیمی از آزادی، هرچند خرد و اندک وزیده است، یکی‌دو سال پس از آن فیلم‌های شاخص و ماندگاری را شاهد بوده‌ایم. متاسفانه با وجود همه استعدادها و توانایی‌ها و خلاقیت‌هایی که بی‌هیچ تعصب و اغراقی از سطح توانایی و داشته‌های سینماگران بسیاری از کشورها برتر است امروز به سختی شاهد فیلم‌های به یادماندنی هستیم. برای قدم برداشتن به سمت ساخت یک اثر درخور و شایسته بیش از هر چیز به «شور» نیاز است.

«شور» همان نیرو و انگیزه است که از امید به بهبود شرایط فردا نسبت به امروز بر می‌آید، خاموش شدن شعله امید، هیجان و شور فیلمسازی را آرام‌آرام راکد و خموده می‌کند. تا زمانی که نگاه به هنر نگاهی ابزاری و کاربردی است در بر همین پاشنه خواهد چرخید. نگاهی که استقلال هنر را باور ندارد و همواره آن را ابزاری در خدمت تبلیغ یا تخریب مقوله‌ای دیگر می‌پندارد، همه پسوندها و پیشوندهایی که در کنار واژه «هنر» قرار می‌گیرند حکایت از این نگاه دارند.

شما در تمام این مدت که از ایران دور بودید اما همواره به اتفاقاتی که در ایران می‌افتاد توجه داشتید چه زلزله آذربایجان، چه بحث‌های قومیتی افغان‌ها در برخی شهرهای ایران و چه برخی از رویدادهای سیاسی. این وجه فعالیت و نگاه شما به جامعه برای ایرانیان کمتر دیده و شنیده شده بود. آیا دوری از وطن این نیاز به همراهی را به وجود می‌آورد یا این دغدغه‌ها برگرفته از نگاه اجتماعی شما بود که در فیلم‌هایتان هم منعکس می‌شد یا دلیل دیگری دارد؟ و ناخودآگاه این مسئولیت را برگردن خود احساس می‌کردید؟

من هم مثل بسیاری از مردم نسبت به سرنوشت کشورم حساسم و برای این حساسیت یک دلیل بیشتر وجود ندارد و آن هم ایرانی بودن است.

مهاجرت که دغدغه‌های این روزهای بسیاری از طبقه متوسط ایرانی است، نکته‌ای که شما در «جدایی نادر از سیمین» هم به آن اشاره کردید و این بار هم به شکل پیشرفته‌تری به آن پرداخته‌اید، چقدر نیازهای جامعه در انتخاب موضوعات شما تاثیر دارد؟


البته فیلم درباره مهاجرت یا مهاجران ایرانی نیست، موضوع کاملا متفاوتی دارد. اما در مورد سوال شما، طبیعتا در محیطی که رشد می‌کنید منبع تغذیه‌تان شرایط پیرامونی شماست و قطعا نیازها، بحران‌ها و رنج‌های اجتماعی که در آن زندگی می‌کنید، شما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و همواره با شما خواهند بود.

از فضای پشت صحنه فیلم «گذشته» بگویید و همکاری گروه ایرانی و فرانسوی.

فضای بسیار آرام و محترمانه‌ای بود. از همان روزهای اول فیلمبرداری احساس این‌که تعدادی گروه ایرانی و تعدادی دیگر فرانسوی‌ هستند از بین رفت، همه یک گروه بودند، بسیار صمیمی و پر انگیزه. برای من هم مانند همه گروه خاطره زیبایی از آن دوران باقی ماند.

و شاید یک سوال کلیشه‌ای که در ‌‌نهایت آرزوی ما نیز هست فکر می‌کنید با فیلم «گذشته» و داستان تکان‌دهنده‌اش سال دیگر نماینده ایران در اسکار باشید؟

صحبت درباره این موضوع خیلی زود است اما اگر قصد حضور در این رقابت باشد، برای من دلپذیرتر است که فیلم به عنوان نماینده ایران معرفی شود، تهیه‌کننده فیلم هم متعهد شده است. اگرچه هیچ سرمایه‌گذار ایرانی در این فیلم سهیم نیست، اما به درخواست من به عنوان محصول مشترک دو کشور معرفی خواهد شد و تهیه‌کننده متعهد شده در صورت تصمیم معرفی فیلم به اسکار از طرف هر دو کشور اولویت با کشور ایران باشد.

به عنوان آخرین سوال با این‌که می‌دانم شما با حاشیه‌ها میانه‌ای ندارید، با این حال این روز‌ها بحث اسکار بسیار داغ است. پیش‌بینی‌ها در حال انجام است و محافل سینمایی در تب و تاب پیش‌بینی، در ایران هم این فضا وجود دارد. اما به شکلی دیگر سخنان آقای شمقدری در زمینه لابی برای اسکار فیلم «یک جدایی» بسیاری را به واکنش واداشته است. خودتان این حرف‌ها را شنیده‌اید؟ آیا نکته‌ای در این‌باره ندارید؟

قابل پیش‌بینی بود که بعد از آن میزان شادی که مردم، اندیشمندان، سینماگران و فعالان اجتماعی در واکنش به این اتفاق داشتند، حاشیه‌هایی هم ساخته و پرداخته خواهد شد. مشغول فیلم بعدی شدن بهانه خوبی بود برای دور ماندن از این‌گونه حواشی بی‌ارزش.


برنده اسکار2013 بر روی صحنه برادوی

$
0
0

ان هاتاوی، ستاره شناخته شده آمریکایی که به تازگی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم موزیکال ˝بینوایان˝ از آن خود کرد، در سال 2014 میلادی به عنوان نقش اصلی نمایش اقتباسی و موزیکال ˝بانوی زیبای من˝ در برادوی روی صحنه می‌رود.

فیلم موزیکال "بانوی زیبای من" (My Fair Lady) با اقتباس از اثر جورج برناردشاو با کارگردانی جورج کاکور و نقش‌آفرینی ستارگانی همچون ادری هپبورن و رکس هریسون در سال 1964 میلادی روی پرده سینماها رفت و جزو آثار کلاسیک سینمای موزیکال به حساب می‌آید.
بنابر این گزارش، الیزا دولیتل، کارگردان نسخه نمایشی و موزیکال "بانوی زیبای من" با اظهار خوشحالی از اینکه ان هاتا‌وی و کالین فرث برای بازی در نقش‌های اصلی این نمایش اعلام آمادگی کردند گفته این موزیکال برای اجرا در سال 2014 میلادی در برادوی رآماده خواهد شد.

به نوشته برادوی ورلد، هاتاوی نیز درباره حضورش در این نمایش با بیان اینکه این اثر متن آنقدر جذاب است که به نظر من چه در سینما و چه در صحنه تئاتر، می‌تواند یک درمان باشد.

گفتنی است، نمایش موزیکال "بانوی عادلانه من" در سال 1956 میلادی برای نخستین بار با موسیقی فردریک لئو و شعر آلن جی لرنر در برادوی روی صحنه رفت و توانست رکورد طولانی‌ترین اجرای تئاترهای موزیکال تاریخ برادوی را از آن خود کند.

عکس علی مصفا در پشت صحنه فیلم جدید اصغر فرهادی +خلاصه داستان

$
0
0

علی مصفا در فیلم سینمایی «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی در فرانسه جلوی دوربین رفته است.

فیلم جدید فرهادی که «گذشته» نام دارد یک ملودرام مدرن شهری در حال و هوای «جدایی نادر از سیمین» است.

فیلم داستان زوجی است که بعد از سال‌ها زندگی که حاصلش دو فرزند است زندگی آرامی ندارند. مرد (علی مصفا) بعد از سال‌ها اختلاف همسرش (بره‌نیس بژو) را رها کرده و به ایران برمی‌گردد. همسر او با مردی فرانسوی (طاهر رحیم) آشنا شده و آن مرد وارد زندگی‌اش می شود. در همین حال است که او به شوهرش در ایران نامه می نویسد و از او تقاضای طلاق می کند. مرد به فرانسه برمی‌گردد و یک تازه‌وارد را در خانه‌اش با دو بچه‌اش می‌بیند و ...

به غیر از بره‌نیس بژو، علی مصفا، طاهر رحیم و پولین بارله، بابک کریمی نیز در چند سکانس این فیلم ایفای نقش می‌کند.

این فیلم به زبان فرانسوی است و تمام صحنه‌های آن در پاریس فیلمبرداری می‌شود.

محبوب ترین بازیگر سال ۲۰۱۲ چه کسی است؟

$
0
0

به گزارش  پایگاه اطلاع رسانی میل آنلاین، در نظر سنجی پایگاه اطلاع رسانی (ASKmen) محبوب ترین بازیگر زن سال که تنها آقایان حق شرکت در آن را داشته اند ،‌«جنیفر لارنس» به عنوان محبوب ترین بازیگر زن سال معرفی شد.

بر این اساس ستاره 22 ساله فیلم «بازیهای گرسنگی» طی رقابت با «میلا کانیس» ، «کیت آپتون» ، «ریحانا» و «اما استون» با بالاترین امتیاز این عنوان را از آن خود کرد.

«سوفیا ورگارا» که سال گذشته رتبه نخست را از آن خود کرده بود ، به رتبه دوازدهم سقوط کرد.«میرانداکر» ،‌«اولیویامان» ، «کریستین استوارت» و «بلیک لایولی» از دیگر چهره های این فهرست هستند.

«جنیفر لارنسن» از جمله بازیگرانی است که علی رغم سن کم ، پله های موفقیت را به سرعت می پیماید. او برای بازی در نقش اصلی فیلم «استخوان زمستان» نامزد دریافت اسکار شد.

نه دلیل برای آنکه بهترین بازیگر زن سال 2012 را دوست داشته باشید +‌عکس

$
0
0

دلیل نخست اینکه «جنیفر لاورنس» همه جوایز سینمایی مثل گلدن گلاب و به ویژه با اعتبارترین آنها یعنی جایزه بهترین بازیگر زن اسکار را تا به امروز گرفته است. او تنها 23 سال دارد و این یک رکورد بی سابقه برای یک هنرپیشه جوان است. او تا به امروز دوبار نامزد جایزه اسکار شده و امسال توانسته است نخستین جایزه خود را از این رویداد ویژه سینمایی کسب کند.

دلیل دوم اینکه او بسیار خودمانی و راحت است. گاهی برخی از برگزیدگان اسکار و یا جوایز دیگر، طوری برخورد می‌کنند که انگار آنها در سیاره‌ای دیگر و متفاوت از ما زندگی می‌کنند و ما در جایی دیگر! اما جنیفر لاورنس اینگونه نیست. او اجازه نمی‌دهد که شهرت از او پیشی بگیرد و طوری رفتار می‌کند که شما احساس می‌کنید او هم یک زندگی عادی دارد. مثال خوب این ماجرا هم مصاحبه او بعد از مراسم اسکار بود که گفت می‌خواهد به خانه رفته و به استراحت و تماشای تلویزیون بپردازد.


دلیل سوم مصاحبه‌های مسخره جنیفر است.

تا به حال مصاحبه‌های تلویزیونی یا مصاحبه او بر فرش قرمز اسکار را دیده‌اید؟ اگر ندیده‌اید که واقعا چه چیزی را از دست داده‌اید! او همیشه چیزی در بساطش برای سرگرم نگه داشتن مخاطب دارد.

به طور مثال توجه کنید:
- وقتی من بیرون هستم، به تختم فکر میکنم و اینکه بودن روی آن چقدر می‌توانست جذاب باشد!
مصاحبه‌های دیگر را خودتان بخوانید...


او یک چهره جذاب و خندان دارد و سرزندگی او باعث خوشحالی هرکسی می‌شود که به تصویر او نگاه می‌کند.

او به سلامتی خود بسیار توجه می‌کند و می‌گوید من هیچ وقت برای هیچ چیزی خودکشی نمیکنم. او دختر عادی است و هیچ چیز آزاردهنده‌ای در او وجود ندارد

دلیل پنجم اینکه او به عنوان یک زن واقعا باشکوه و زیباست.


اگر شما احساس می‌کنید که جنیفر لاورنس بیخیال‌ترین آدم روی زمین است، چندان اشتباه نمی‌کنید. او فقط کارهایی را انجام می‌دهد که به آنها فکر کرده و چندان توجهی به حرف مردم ندارد.

دلیل هفتم: او چیزی را می‌گوید که وجود دارد و بسیار آدم رک و راستی است و هیچ ابایی از گفتن احساسات خود ندارد.

چیزی هست که جنیفر لاورنس نتواند انجام دهد؟ او در نقش‌های بسیار متفاوتی بازی کرده است و نشان داده می‌تواند از عهده بازی کردن در هر نقشی برآید. به طور مثال می‌توان به فیلم‌های او اشاره کرد: «خانه‌ای در انتهای خیابان» که فیلمی ترسناک است. «مسابقه گرسنگی» یک فیلم علمی تخیلی، «ایکس-من» فیلمی ابرقهرمانی، «کتاب بارقه امید» یک رماتیک کمدی و...

دلیل آخر اینکه او بسیار باهوش است. شاید در ظاهر و با توجه به مصاحبه‌ها و رفتارهای عجیب و غریب جنیفر لاورنس در این مصاحبه‌ها کسی باور نکند که او یک دختر باهوش باشد! اما واقعیت این است که حقیقتا آدم باهوشی است. او درس خود را دوسال زودتر از زمان ممکن به پایان رسانده و معدل نهایی او نیز چندان بد نیست.

-------------

معرفی 3 سریال جدید تلویزیون و بازیگران سرشناس آن + خلاصه داستان

$
0
0

در این مطلب 3 مجموعه جدید تلویزیونی که گروهی از بازیگران شاخص در آن ها هنرنمایی می کنند معرفی می شود.


دودکش

در مجموعه «دودکش»، هومن برق نورد، بهنام تشکر، امیرحسین رستمی، سیما تیرانداز، نگار عابدی و الناز حبیبی نقش آفرینی می کنند.

«محمدحسین لطیفی» این مجموعه را کارگردانی می کند و در 26 قسمت برای پخش از شبکه اول سیما در دست ساخت است و قرار است در اردیبهشت یا خرداد سال آینده روانه آنتن شود. «دودکش» داستان زندگی 2 خانواده از قشر متوسط جامعه را روایت می کند که در یک قالیشویی کار می کنند. آن ها به زندگی عادی خود مشغول اند تا این که اتفاقی رخ می دهد. «زینب تقوایی» تهیه کنندگی سریال «دودکش» را برعهده دارد و فیلم نامه آن را «برزو نیک نژاد» به رشته تحریر درآورده است.

درباره کارگردان

محمدحسین لطیفی: این کارگردان سینما و تلویزیون، متولد 1341 در تهران است. او فعالیت هنری خود را با نقاشی و مجسمه سازی و سپس پویانمایی شروع کرد و بعد از مدتی وارد عرصه فیلم سازی شد.

«لطیفی» فیلم های سینمایی سرعت، دختر ایرونی، عینک دودی، خوابگاه دختران، روز سوم، توفیق اجباری و پاریس تا پاریس را کارگردانی کرده است.

او همچنین کارگردانی مجموعه هایی همچون کت جادویی، همسایه ها، سفر سبز، فرار بزرگ، صاحبدلان و نردبام آسمان را برعهده داشت.

فیلم شناسی بازیگران

هومن برق نورد: او که متولد 1348 است، علاوه بر سینما و تلویزیون در عرصه تئاتر هم فعالیت می کند. «برق نورد» در کارنامه هنری اش بازی در فیلم ها و مجموعه هایی نظیر بیداری، فاکتور هشت، اشک ها و لبخندها، ساختمان پزشکان، چک برگشتی، دزد و پلیس و زمانه را به ثبت رسانده است.

بهنام تشکر: او که اهل بندر انزلی و متولد 1355 است، با بازی در نقش دکتر «نیما» در مجموعه «ساختمان پزشکان» بین بینندگان محبوب شد. «تشکر» تاکنون در فیلم ها و مجموعه هایی هم چون مختارنامه، تاکسی پلیس، ساختمان پزشکان، بچگیتو فراموش نکن، ساخت ایران و دزد و پلیس بازی کرده است.

سیما تیرانداز: این بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر متولد 1349 در تهران و دانش آموخته رشته کارگردانی و بازیگری است. «تیرانداز» تاکنون در فیلم هایی نظیر هامون، بانو، سایه های هجوم، پاداش سکوت و شکلات داغ و مجموعه های وکلای جوان، جوانی، خانه ای در تاریکی، حلقه سبز، در چشم باد،ستایش و سی امین روز نقش آفرینی کرده است.


عصر پاییزی


داستان مجموعه تلویزیونی «عصر پاییزی» در یک عمارت نیمه قدیمی و کمی عجیب اتفاق می افتد. مردی در 65 سالگی تجدید فراش می کند و این ازدواج حوادثی را در پی دارد که حتی ساکنان عمارت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. خانواده گسترده ای که از بستگان نوعروس 60 ساله اند با مادر همسر سابق داماد پیر درگیر می شوند. در این میان پسر خانواده که مهندسی خلاق اما خجالتی است به تدریج وارد یک ماجرای عاشقانه می شود، شخصیت عوض می کند و به فردی کارآفرین تبدیل می شود.

در هم تنیدگی این 2 ماجرا نیز به فراز و فرود داستان کمک شایانی کرده و باعث شده است فضای شیرین و جذابی به وجود بیاید.

در این مجموعه، بازیگرانی همچون محمدرضا شریفی نیا، نسرین مقانلو، کوروش تهامی، فرزاد حسنی، سپیده خداوردی، سعید پیردوست و علی سلیمانی بازی می کنند. «اصغر نعیمی» کارگردانی این مجموعه را و تهیه کنندگی اش را «جمال شیرمحمدی» برعهده دارد. مجموعه «عصر پاییزی» در 50 قسمت در گروه مجموعه های تلویزیونی شبکه اول سیما و با مشارکت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در حال تولید است. «محمدرضا شریفی نیا» علاوه بر بازی، انتخاب بازیگران این مجموعه را هم برعهده داشت و فیلم نامه آن را هم علی میرمیرانی، آزاده محسنی و سمانه نامدار نوشته اند.

درباره کارگردان

اصغر نعیمی: او کارگردان فیلم های سینمایی «بی وفا» و «سلام بر عشق» است و کارگردانی چند قسمت از مجموعه «چهارچرخ» را نیز برعهده داشت.

فیلم شناسی بازیگران

کوروش تهامی: او متولد 1350 در تهران و دانش آموخته رشته تئاتر است. او برای نخستین بار در فیلم «سینما سینماست» بازی کرد و سپس در فیلم هایی نظیر ساحره، شراره، این زن حرف نمی زند، به رنگ ارغوان، شبانه، نسل جادویی و برف روی شیروانی داغ به ایفای نقش پرداخت.

سعید پیردوست: نقش آفرینی این بازیگر سینما و تلویزیون با بازی در فیلم «گوزن ها»ی مسعود کیمیایی ماندگار شد اما با بازی در مجموعه های مهران مدیری به شهرت رسید. از جمله سریال هایی که او بازی کرده است می توان به پاورچین، باغچه مینو، شب های برره، نقطه چین، باغ مظفر، مرد هزار چهره، قهوه تلخ و ویلای من اشاره کرد.

نسرین مقانلو: این بازیگر اهل ارومیه است و تاکنون در فیلم هایی همچون همه دختران من، همسر، نابخشوده، دختری در قفس، مهمان مامان، سوپراستار، نفوذی و راه بهشت نقش آفرینی کرده است.


رویاهای بیداری

رویا تیموریان، امیرحسین مدرس، پرویز پورحسینی، سهیلا رضوی و فرخ نعمتی، بازیگران سریال «رویاهای بیداری» هستند. این سریال را «حجت قاسم زاده اصل» کارگردانی می کند.

«رویاهای بیداری» نخستین مجموعه تلویزیونی شبکه «آی فیلم» است که مضمونی اجتماعی دارد.

فیلم شناسی بازیگران

سهیلا رضوی: او متولد 1333 در تهران و همسر «فرخ نعمتی» بازیگر سینما و تلویزیون است.

«رضوی» بازی در سینما را از سال 1364 با «گردباد» کامران قدکچیان شروع کرد و تاکنون در فیلم های دیگری هم چون سراب، عاشقانه، چهره، هتل کارتن، مارمولک، یه حبه قند، آقا یوسف و میگرن بازی کرده است.

پرویز پورحسینی: این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون متولد 1320 است و در فیلم هایی نظیر رابطه، باشوغریبه کوچک، سراب، طلسم، کشتی آنجلیکا، اوینار و روز فرشته و مجموعه هایی همچون مریم مقدس، شب دهم، مختارنامه و شیدایی بازی کرده است.

فرخ نعمتی: او متولد 1330 در تهران و دانش آموخته رشته مدیریت اقتصاد است. «نعمتی» بازی در سینما را از سال 1363 با فیلم «زائر خلف» شروع کرد. از جمله فیلم هایی که نعمتی در آن ها بازی کرده است می توان به سراب، تشکیلات، محموله، هتل کارتن، صنم، سیندرلا، ماهی ها عاشق می شوند، آتش سبز و برف روی شیروانی داغ اشاره کرد.

وی همچنین در تلویزیون هم فعالیت می کند. وی در مجموعه هایی نظیر خانه سبز، ولایت عشق، سال های مشروطه، مدار صفر درجه، مختارنامه، در مسیر زاینده رود و حیرانی ایفای نقش کرد.

رویا تیموریان: او همسر «مسعود رایگان» و متولد 1338 در تهران است. «تیموریان» فعالیت سینمایی خود را با بازی در فیلم «حسرت دیدار» محرم زینال زاده شروع کرد و سپس در فیلم هایی هم چون مرد بارانی، شراره، دفتری از آسمان، زندان زنان، کافه ستاره، تیک، بیدمجنون، گوشواره، سنتوری، زادبوم، پستچی سه بار در نمی زند و گزارش یک جشن نقش آفرینی کرد

-----------

Viewing all 233 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>